سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جویای دانش در کنف عنایت خداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه
درباره



روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه

وضعیت من در یاهـو
مدیر وبلاگ : مجید بازیار[299]
نویسندگان وبلاگ :
جمال رستم منش[0]
....[0]

پیوندها
تغییر مطلوب
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
بلوچستان
اسپایکا
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
ســـــــــاده دل
مشاور
سلحشوران
شباهنگ
farzad almasi
هستی تنهاااااا.....
.: شهر عشق :.
رویای شبانه
پیامنمای جامع
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
محمدمبین احسانی نیا
*bad boy*
سربازی در مسیر
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
ترخون
♥Deltangi
محمد قدرتی
شورای دانش آموزی شهرستان
ماه تمام من
غزلیات محسن نصیری(هامون)
عاشق فوتبال20
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن
نمی دونم بخدا موندم
نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ...
پرسپـــــــــــــــو لیـــــــــــــــــــــــــــــس
جدید ترین مطالب
یار کارگر
بهار عشق
ماه مهربان من
آپدیت یوزر پسوورد نود32
مناجات با عشق
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
پرسپولیس
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
دنیای دیگه ایه، این دل نوجون ها
معماری
اینا حرف دله...
کیمیای ناب
امام زمان
غزل عشق
کـ ـهـ ـکـ ـشـ ـان
کوثر ولایت
عاشق دل شکسته
The best of the best
من - او = هیچکس
از هر دری سخنی
وبلاگ بایدهلو باشد
جزتو

فقط گناهکاران کلیک کنند///توبه حقیقی استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثارمنفی آن را درپیشگاه خداوند از بین می برد . تمام سعی شیطان این است تا باایجاد وسوسه و یأس موجبات دوری بندگان صالح را از خداوند متعال،مهربان و بخشنده فراهم نموده و آنها را چنان غرق در گناه و معصیت نماید که از رحمت و هدایت خداوند دور شوند...

 چآدری هآیی رآ میشنآسی کِه حُرمَت آن رآ نگه نمیدارند. بآوَر کُن این قآنع کُنَنده نیست برایِ “چادر نداشتن ِ تو” حآل که اینقدر دلسوز ِحریم ِ چادری… حآل که دلت پاک است تو حرمت ِ حجآب ِ زهرا (س) را نگه دار… وَ به هَمه ثابت کُن: “هَمه ی چآدری هآ بَد نیستند”



دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است .... نه "سکــوت" علامت "رضــایت".... دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست ارزشـــــــــــها"عـــــــــــــــــــوض" شـده اند و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش....



 تا چادر بر سر دارد زنان و دختران هیچ دشمنی قدرت مقابله ندارد اما اگر چادر رو از جامعه حذف کنیم در مقابل همه شکست خواهیم خورد پس باهم برای حجاب تلاش کنیم

 بانـوی سرزمین من! بـ‌ه خاطر بسپار صدایت "دلنشین" است قشنگ نیست بر هر دلـے نشستن (1) ... بــرادر دینـے من! فراموش نکن بعضـے کارها "واجب" نیست مثل سلام کردن (2)

 زن آراسته به حجاب به زیبایی ملائک است، پر از وقار، آرامش و اعتماد به نفس اما تعصب که چشم دیگران را کور کرده است، مانع از دیدن این زیبایی می‌شود. «به راستی که این چشمها نیستند که کور می‌شوند، بلکه این دلهای درون سینه‌ها هستند که کور می‌شوند». (آیه 46 سوره‌ی حج)

 تمامی رنگ های دنیا روسیاه می شوند وقتی سیاهی چادرت قد علم می کند چه خوب می دانستند قدمی ترها: بالا تر از سیاهی رنگی نیست.

 حجابش را بنگر با اینکه سلاح در دست دارد... با دهان چادرش را محکم گرفته که مبادا چادرش بیوفتد... شاید با این کاردارد به من و تو غیرت آموزش می دهد... اما حال......



 من کودکم ولی حجابم را دوست دارم، چرا که هرگاه می‌ایستم و آن را با افتخار به سر می‌کنم،به یاد هزاران شهیدی می‌افتم که بر خاک افتادند تا دختران و زنان ایران زمین با وقار بایستند!


 شاید هوای سرد بهانه ایست تا تو با حجاب شوی! دردانه پروردگارت... شاید گاهی خدا دلش برایت تنگ می شود.... آری خدا گاهی دلش برای حجاب تو تنگ میشود. هوای سرد مجبورت کرده با حجاب شوی! ای کاش از نگاه نامحرم هم سردت میشد ...!!!!

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/7:: 8:0 عصر     |     () نظر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/7:: 7:57 عصر     |     () نظر

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:34 عصر     |     () نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

چه خواهم گفت به مســعود و به داریــــــوش
چه خواهم گفت به این طفلان بازیــــــــگوش
چرا ســـازش، چرا تســـلیم ،چرا برگــــــشت
چرا باید بسازیم و شویم همراه با یک موش

چه خواهم گفت به این طفلان بازیگوش

من آن تحــــــریم هــــــــا را می پسنــــــدم
همان تهدیــــــــد هـــــــا را می پسنــــــدم
برای مــــــــــــــــــن خـــــــــــــون ارزش دارد
نَمِ خونِ شــــــــهید هـا را می پسنـــــــدم

من از خــــواری و ذلـــــــــت دور هستـــــم
به دنبال حســــــین(ع) و نــــور هستـــــم
مـــــــرا گــــــــــردن زنید در راه اســــــــلام
بمــــــیرد هر که گوید کــــــــور هستـــــــم

من از اســـــلام و ایــــــــران می ســـــازم
هر آنچه هســـــت به پایش می بــــــــازم
من از بــــهر ظــــــــــهور آن خورشـــــــــید
تــــــمام راهــــــــها هموار می ســــــــازم

1- زحمات دولت مردان را ارج می نهیم ، ولی به شخصه مقاومت را از چنین توافقنامه ای بیشتر می پسندم!
2 - این شعر حرف ها و نظرات من را می رساند! تمام استعاره های به کار رفته به دشمنان خارجی کشور مربوط می شود و نه به مزدان زحمتکش دولت!جبهه نگیرید!!!!!
3 -  استثنائاً شعر خیلی پیچیده شد!!! هر جاش نیاز به تفسیر داشت به خودم بگید!!!!:)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:25 عصر     |     () نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

جمعه یعنی سالها چشم انتظاری
پس از سالها خواب و گنگی ، بیداری

به نام آنکه عالم را امیر است
همانکه از ظهورش ندبه داری

به نام نور چشم شب زنده داران
همانکه از فراقش اشک باری

...................................

 

ya mahdi


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:23 عصر     |     () نظر

Nasohمردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت. نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندام زنانه داشت. او مرد شهوتران بود و  با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد. هیچ کسى از وضع نصوح خبر نداشت، او از این راه هم امرارمعاش می کرد و هم ارضای شهوت.

نصوح چندین بار به حکم وجدان از کارش توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.

او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند.

آوازه ی صفاکاری نصوح تا کاخ شاهی آن شهر رسیده بود و روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت.

از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.

کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد جستجو قراردادند تا اینکه نوبت به نصوح رسید، او از ترس رسوایى، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند.

نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: “خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم”. نصوح این بار از ته دل توبه واقعی نمود. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد.

محافظین از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.

او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.

چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مالی نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.

نصوح شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:”ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.”

همین که نصوح از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند. نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود.

آن میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى نزدیک به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.

رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر نصوح به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر همان دختر بود که جواهرش در حمام زنانه مفقود شده بود و باعث توبه نصوح شده بود. شاه از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند.

همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: “من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم” و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.

مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.

شاه همراه با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.

نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترش داد و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت “چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.” نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند.

آن شخص گفت که چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.

نصوح گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.

آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:22 عصر     |     () نظر

گزارش پلیس معلم موسیقی یک دبیرستان پس از رسوایی برقراری رابطه نامشروع با یکی از شاگردان خود دستگیر و از ادامه کار با مدارس محروم گردید.

به گزارش اسوشیتد پرس جسیکا بولینگر 31 ساله معلم موسیقی دبیرستان به اتهام برقراری رابطه نامشروع با یکی از شاگردان خود متهم و بازداشت شد.

در طول بازجویی وی ادعا کرد این رابطه در شرایط سنی قانونی بوده در صورتی که دانش آموز قربانی به پلیس گفت: وی از سال 2012 وادار به برقراری رابطه نامشروع می کرده است در حالی که وی 16 ساله بوده است.

وادار دانش آموز موسیقی به برقراری رابطه نامشروع +عکس

این معلم گروه «کر» ( موسیقی) در دبیرستان محل خدمت خود در کارولینای جنوبی پس از اعتراف قربانی خود اتهامات وارده را قبول کرد.

دادگاه وی در سال جدید میلادی برگزار خواهد شد و تا زمان برگزاری دادگاه در بازداشت پلیس به سر می برد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:16 عصر     |     () نظر

اخیرا کودکی در سرزمین های اشغالی متولد شده که صورتش شکل بسیار عجیبی دارد و یک چشم بیشتر ندارد.

تصویر این کودک تازه متولد شده، طی دو روز گذشته به طور گسترده در فضای مجازی جهان عرب منتشر شده و کاربرانی که به انتشار این تصویر کمک می کنند، مدعی شده اند که او "دجال" است که در آخرالزمان متولد خواهد شد.

دجال در سرزمین های اشغالی متولد شد +تصاویر(+18)

گفته می شود این کودک یهودی است و در سرزمین های اشغالی به دنیا آمده و طبق روایت های موجود در مورد آخرالزمان، قرار است همزمان با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، "دجال" نیز متولد شود.

دجال در سرزمین های اشغالی متولد شد +تصاویر(+18)

دجال در لغت:

دَجَل به معنای روکش نمودن یک شئ است که باطن آن کم ارزش باشد ولی روی آن را زرق و برق داده یا طلاکاری کنند بنابراین وقتی دجال را برای کسی بکار می برند یعنی آن شخص منافق، دروغگو و فریبنده است البته معانی متعددی که گاه به ده معنا می رسد برای این واژه ذکر شده است، که به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره شد.

او چشم راست ندارد ، و چشم دیگرش در پیشانی اوست ، و مانند ستاره صبح می درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می آید .

پیشینة دجال:

تاریخچه دجال به قبل از اسلام برمی گردد در کتاب انجیل نام دجال نیز به میان آمده است از آیات انجیل استفاده می شود که دجال به معنای دروغگو و گمراه کننده است و چنین استفاده می شود که داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بین نصاری شایع بوده و در انتظار خروجش بوده اند در اسلام نیز سخن از دجال به میان آمده است و روایاتی در این موضوع از فریقین (سنی وشیعه) وارد شده است، که روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است که در منابع شیعه موجود می باشد و اکثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت می باشد.

حتمی بودن خروج او :

حضرت علی (علیه السلام) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمود:«پیش از قیامت ده امر حتمی واقع می شود ، که خروج سفیانی و دجال از امور حتمیه ای است که اتفاق می افتد.

روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است که در منابع شیعه موجود می باشد و اکثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت می باشد

نام و نسب او :

عده ای گویند که نام دجال؛ صائد بن صید یا ابن صیاد است ،و برخی مخالف این امر هستند در لغت دجال به معنی کذاب (بسیار دروغ گو) است، و فعل آن را به معنی «آب طلا و آب نقره دادن» دانسته اند. دجال را در زبان های انگلیسی و فرانسه،«آنتی کریست» نامیده اند که به معنی دشمن و ضد مسیح است.

خصوصیات فردی او :

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «او چشم راست ندارد ، و چشم دیگرش در پیشانی اوست ، و مانند ستاره صبح می درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می آید ، و بر الاغ سفیدی سوار است»

در صحیح مسلم در کلام رسول خدا (ص) دجال چنین توصیف شده است:«او مردی چاق، سرخ روی ، با موی سر مجعد و اعور (چپ چشم) است ،چشمش همچون دانه انگوری است که بر روی آب قرار گرفته باشد»

عقیده او :

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:«او با صدای بلندی فریاد می زند که بین مشرق و مغرب ، صدایش را جن و انس و شیطان می شنوند (ممکن است این عمل به وسیله رسانه های موجود از قبیل ماهواره ، اینترنت و شبکه های رادیویی صورت بگیرد) و می گوید: ای دوستان من! به سوی من آیید. من هستم کسی که آفریده است؟ پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است. (و مردم را به شرک فرا می خواند) و می گوید (انا ربکم الاعلی یعنی: من پروردگار برتر شما هستم).

او مردی چاق، سرخ روی ، با موی سر مجعد و اعور (چپ چشم) است ،چشمش همچون دانه انگوری است که بر روی آب قرار گرفته باشد

مکان خروج :

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:«او از شهری(در آن سوی ماوراء النهرین) و قریه ای که معروف به «یهودیه» است بیرون می آید» و در روایات دیگر مکانهای مختلفی برایش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان

مرگ او :

رسول خدا (ص) می فرمایند:«دجال در امت من بیرون می شود در چهل روز ، پس خداوند عیسی بن مریم را مأمور می کند، او را طلب می کند و از بین می برد. و حضرت علی (علیه السلام) ضمن یک خطبه طولانی فرمود:«مهدی (علیه السلام) با یارانش از مکه به بیت المقدس می آیند، و در آن مکان بین آن حضرت با دجال و ارتش او، جنگ واقع می شود، دجال و ارتش او مفتضحانه شکست می خورند ، به طوری که از اول تا آخر آنها به هلاکت می رسند و دنیا آباد می شود و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عدالت و قسط را در جهان به پا می دارد، و طبق روایتی آن حضرت، دجال را در کناسه کوفه به دار می زند.

هر مؤمنی که دجال را ببیند، آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید

بعضی از علما چون شیخ صدوق(ره) با استناد به پاره ای از روایات از جمله روایت امیرالمومنین معتقدند که غرض و هدف الهی ، بر این تعلق گرفته است که دجال زنده باشد و کسی نتواند او را بکشد.

مرحوم محدث قمی (رحمه الله) می گوید: در روایت ابو امامه است که رسول خدا (ص) فرمودند: «هر مؤمنی که دجال را ببیند، آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید، و میان او و لشکر قائم (علیه السلام) جنگ واقع شود و بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا به دست عیسی بن مریم (علیه السلام) کشته شود.

البته عقیده شیعه بر این است که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که دجال را می کشد نه حضرت عیسی(علیه السلام)

نتیجه گیری:

باتوجه به خصوصیاتی که ذکر شد و در بعضی موارد با هم اختلاف دارند، بعضی از جمله مرحوم صدر معتقدند: همان گونه که از ریشه لغت دجال از یک سو و از منابع حدیث از سوی دیگر استفاده می شود، دجال منحصر به فرد معینی نیست ، بلکه عنوانی است کلی برای افراد پر تزویر و حیله گر که برای کشیدن توده های مردم به دنبال خود از هر وسیله ای استفاده می کنند، اما حقیقت این است که این حرف وجاهت علمی ندارد و با فرمایشات معصومین (علیهم السلام) سازگار نیست، چنانکه در ابتدای کلام گذشت و پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده اند:«هر پیامبری بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت و من نیز شما را بر حذر می دارم، پس دجال آن بوده که از ابتدای تاریخ مردمان را از فتنه ای او بیم می داده اند و چنانچه کسی اشکال کند ، که اخبار مربوط به دجال ، اخبار آحاد و خبر واحد بوده و خبر واحد از اعتبار کافی برخوردار نیست ، در پاسخ به او می گوییم : اولا اخبار آحاد بر اساس آنچه در کتب اصولی آمده ، چنانچه سایر شرائط را داشته باشد ، از اعتبار کافی بر خوردار است و در ثانی ، محتوای حدیث دجال اگر از تواتر و فراوانی لفظی برخوردار نباشد ، حتماً از تواتر در معنا برخوردار است و این کافی است در صحت احادیث آن ، پس دجال از علائم قطعیه ای است که حتماً رخ خواهد داد، ولی برخی از تعریفات و توصیفاتی که درباره اش در برخی کتابها شده است مدرک قابل اعتمادی ندارد. و این قضیه بدون تردید با افسانه هایی آمیخته شده است که صورت حقیقی خود را از دست داده است.

در عین حال پاره ای از دانشمندان از جمله ؛ مرحوم علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعة ارزشمند الامام المهدی با عنوان «تاریخ الغیبة الکبری» بحث مفصلی را به بررسی دجال اختصاص داده است ایشان معتقدند که اخبار دجال مبتلا به دو اشکال جدی هستند. اول ضعف سندی دوم دلالت بر ایجاد معجزات مضلّه که به لحاظ قوانین کلامی محال است. که خداوند سبحان قدرت خرق عادت و اظهار معجزه را به افراد گمراه و گمراه کننده واگذار نماید.

و بعضی از محققین دیگر ریشة تعریفات و توصیفاتی که در رابطه با دجال به ما رسیده است را به دو روایت برمی گردانند که در کتاب بحارالانوار و کتب دیگر نقل شده است که از دیدگاه علم رجال سند این دو روایت ضعیف می باشد و نمی شود به این توصیفات اعتماد نمود.

به قول بعضی از محققین بزگوار روایات را اگر حمل بر معنای رمزی کنیم از کنار گذاشتن آن روایت بهتر است، مخصوصاً روایات دجال که بعضی از آنها به شخص حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ می رسد و متعین است که بگوییم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به یک سلسه معانی حقیقی گسترده اجتماعی با این عبارت اشاره فرموده اند. .

در مجموع می توان بیان نمود که دو دیدگاه راجع به دجال وجود دارد.

1 . دجال شخصی: که در برخی روایات توصیفاتی برای او ذکر شده است مانند دجال مردی چاق، سرخ رو، موی سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم او مانند دانه انگوری است که بر روی آب قرار دارد ، که بیان شد .

و در روایت دیگر آمده است در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دجال موجود بوده است و نامش عبدالله یا صائد بن صید است. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اصحابش به قصد دیدار او به خانه اش رفتند او مدعی خدائی بود عمر خواست او را به قتل برساند ولی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مانع شدند.

قابل توجه است که محمد ابن یوسف گنجی در کتاب البیان صفحه صد و هشت در این مطلب تردید کرده روایتی را نقل می کند که فرزند صائد، دجال بودن خود را انکار می کند، اشاره می نماید به روایتی که مسلم از قول او نقل کرده است که می گوید: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: دجال فرزند ندارد و من دارم و همچنین پیامبر فرمود دجال وارد بر مکه و مدینه نمی شود ولی من در مدینه به دنیا آمدم و اکنون می خواهم به مکه بروم.

گردآوری: مجله اینترنتی زیگیل

منبع: شیعه آنلاین - هراز نیوز


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:10 عصر     |     () نظر
داستانی از یک روحانی جوان که پیشنهاد می‌دهیم تا انتها آن‌ را مطالعه کنید.

بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آن‌ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند.

لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی‌دانستم با این همه بی‌حجاب و… چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آن‌ها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم.

یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود.

داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آن‌ها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچه‌ها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان می‌آمد) و به قول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول یکی از آن‌ها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند؛ لذا از من خواستند که به عنوان راهنما با آن‌ها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آن‌ها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم.

سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟

گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری می‌کنند؟

یکی از بچه‌ها بلند گفت: حق با حاج آقا است خیلی وضعیت ما نا‌مناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا گریه می‌کند یا می‌خندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف می‌کند

بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیده‌ایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم اصلا وقتی چادری‌ها را می‌بینم حالم به هم می‌خورد و دلم می‌خواهد دختران چادری را خفه کنم.

گفتم: به فرض که حق با شما است ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمی‌کنی؟ اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بی‌چادری باشد؟ گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن!

گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار که ضرر ندارد تا بعد از آنکه می‌خواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید.

بالاخره با بی‌میلی تمام چادر بر سر کرد و گروه 7 نفره اراذل اوباش که 4 نفر آن‌ها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر می‌کردند مثل بچه‌های خوب و مثبت همراه من به راه افتادند.

اگر کسی اولین بار آن‌ها را می‌دید می‌گفت گروه امر به معروف خواهران هستند!

اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد کیف قاپ به کیف‌‌‌ همان دختر مخالف چادرکه می‌خواست دختران چادری را با دست خود خفه کند! حمله کرد.

ولی وقتی آن آقا دزده می‌خواست کیف دستی آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه به خوبی تمام شد.

همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد‌‌‌ همان خانم پیش من آمد و گفت:

 حاج اقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمی‌دانستم.

فکر نمی‌کردم چادر اینقدر به‌دردم بخورد. حاج‌ آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازه‌ای امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم.

وقتی این حرف‌ها را به من می‌گفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم می‌گفتم:

خدایا‌ای کاش همه می‌دانستند که لذت و اثر امر به معروف و نهی از منکر  چقدر زیاد است .

و تعجب و لذت زیارت امام رضا برای من آن زمان زیاد شد که دیدم تا آخر سفر آن خانمی که حاضر نبود به هیچ وجه چادر بپوشد هیچ چیزی حتی خنده دیگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر این دختر خانم که از مدیران محترم ارذل و اوباش دانشگاه بود بردارد!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/10/5:: 4:9 عصر     |     () نظر

همه خانم‌ها از زمانی که به سن بلوغ می‌رسند و اولین قاعدگی‌شان را تجربه می‌کنند متوجه تغییراتی اساسی در بدن‌شان می‌شوند و در عین حال ممکن است بیماری‌های جدیدی را تجربه کنند که تا به حال هیچ چیز در موردشان نمی‌دانستند.

 

کدام ترشحات زنانه خطرناک است؟

همه خانم‌ها از زمانی که به سن بلوغ می‌رسند و اولین قاعدگی‌شان را تجربه می‌کنند متوجه تغییراتی اساسی در بدن‌شان می‌شوند و در عین حال ممکن است بیماری‌های جدیدی را تجربه کنند که تا به حال هیچ چیز در موردشان نمی‌دانستند.


 یک دسته از این بیماری‌ها، عفونت‌های مختلف ناحیه تناسلی و ترشحات حاصل از آن است. البته همه ترشحات غیرطبیعی محسوب نمی‌شود و نیازی به درمان ندارد. اگر همیشه راجع به این ترشحات سؤال‌هایی در ذهن‌تان داشتید و راحت نمی‌توانستید آنها را از پزشک خود بپرسید صحبت‌های دکتر آزیتا صفارزاده، متخصص زنان و فوق‌تخصص نازایی و لاپاراسکوپی را در این مورد از دست ندهید.

 

این ترشحات طبیعی است و درمان نمی‌خواهد

ترشحات در خانم‌ها به 2 گروه فیزیولوژیک و پاتولوژیک تقسیم می‌شود. ترشحات فیزیولوژیک معمولا از شروع اولین قاعدگی تا یائسگی به علت تخمک‌گذاری ایجاد می‌شود که شفاف، بی‌رنگ و کمی کش‌دار است و در حدود روز 10 تا 18 سیکل عادت ماهانه میزان‌شان افزایش پیدا می‌کند. در حقیقت این ترشحات «استروژنیک» نامیده می‌شود و نشانه‌ای از تخمک‌گذاری است.


حتی گاهی اوقات مقدارشان آنقدر زیاد است که فرد را به شک وامی‌دارد و مجبور می‌شود به مطب مراجعه کند درحالی که این ترشحات هیچ خطری ندارد.


دومین نوع از ترشحات فیزیولوژیک، ترشحات سفید رنگ به مقدار بسیار کم، بدون بو، تا حدی کش‌دار، پنیری و بدون خارش است. درواقع چون ناحیه واژن نزدیک به مقعد است درصد کمی احتمال رشد قارچ وجود دارد حتی در حالت عادی یک دختربچه 3ساله هم ممکن است به این قارچ مبتلا شود که هردوی این ترشحات طبیعی است و احتیاجی به درمان خاصی ندارد.


خود درمانی کنیم یا نکنیم؟!

اگر ترشحات فیزیولوژیک، بدون بو، شفاف یا سفید باشد نیازی به مراجعه پزشکی وجود ندارد. کسانی که ترشحات خیلی روشن سفیدرنگ به هم چسبیده و پنیری و بدون بو و یک مختصر خارش دارند می‌توانند بدون مراجعه به پزشک 7 شب از داروی ضد قارچ موضعی کلوتریمازول استفاده کنند اما اگر خوب نشدند بهتر است دیگر این درمان را ادامه ندهند و به پزشک مراجعه کنند.


ترشحات پاتولوژیک نیز حتما نیاز به تشخیص و درمان پزشک دارد. بارها مشاهده شده است چون بیمار یک بار در گذشته مراجعه کرده بوده و درمان ضدقارچ گرفته بعد برای هر ترشحی به طور سرخود و بدون مشورت پزشک از همان درمان ضد قارچ استفاده می‌کند و وقتی به پزشک مراجعه می‌کند که متاسفانه وضعش از روز اول بدتر شده است.


درحقیقت درمان هر ترشحی برحسب عامل پاتولوژیکش متفاوت است. اگر شما بخواهید درمان میکروبی را برای قارچ به کار ببرید جواب نخواهد داد، پس بهتر است در شرایطی که بیمار ترشح زرد، سبز، کف‌آلود و بدبو دارد حتما به پزشک مراجعه کند چون اگر خوب درمان صورت نگیرد ممکن است منجر به ناباروری و حتی آبسه‌های لگنی شود. گاهی اوقات به دلیل عدم درمان مناسب حتی مجبور می‌شویم تخمدان‌ها، رحم یا حتی قسمتی از روده و بخشی از مثانه را خارج کنیم.


به علائم دقت کنید

ترشحات پاتولوژیک به چند دسته تقسیم می‌شود. این ترشحات ممکن است بر اثر یک قارچ بسیار شدید ایجاد شود. رنگ آنها سفید و مقدارشان بسیار زیاد است و گاهی اوقات آبکی و همراه با خارش فراوان و قرمز شدن ناحیه خارجی آلت تناسلی است. این بیماری کاندیدیاز نامیده می‌شود و احتیاج به درمان دارد. درمان آن معمولا با داروهای موضعی و خوراکی انجام می‌شود.


دسته دیگر از ترشحات پاتولوژیک، ترشحات زردرنگ و بدبو است که بعضی اوقات با خارش بسیار زیاد همراه است. خود این ترشحات انواع مختلفی دارد. یکی از آنها «میکس میکروبیال» (باکتری‌هایی از انواع مختلف) نامیده می‌شود. برخی دیگر بر اثر باکتری «گاردنلا» یا گاهی اوقات حتی «تریکوموناس» ایجاد می‌شود که یک موجود تک‌یاخته‌ای است و خارش فراوان ایجاد می‌کند. در هر صورت معمولا درمان این ترشحات با داروی مترونیدازول است که به صورت موضعی و خوراکی استفاده می‌شود.


آنتی‌بیوتیک‌ها احتمال قارچ را بالا می‌برند؟!

از آنجایی که خوددرمانی در ایران خیلی رایج است خیلی اوقات بیمار 2 تا 4 روز آنتی‌بیوتیک مصرف می‌کند و علائم بیماری که کاهش پیدا کرد دیگر آن را قطع می‌کند. با این کار کمی از میکروب‌های ناحیه واژن از بین می‌روند اما چون درمان کامل نشده برخی از آنها زنده می‌مانند و به آنتی‌بیوتیک مقاوم می‌شوند.


به همین دلیل بیمار هر نوع آنتی‌بیوتیکی هم که مصرف می‌کند متاسفانه این چرک قطع نمی‌شود و حتی ممکن است مجبور شویم جراحی انجام دهیم. آنتی‌بیوتیک حداقل برای 7 روز باید مصرف شود و بعد اگر پزشک صلاح دید قطع شود. مصرف خودسرانه آنتی‌بیوتیک نیز به هیچ وجه توصیه نمی‌شود. جالب است بدانید با خوردن آنتی‌بیوتیک احتمال ایجاد قارچ در ناحیه واژن بالا می‌رود. در واژن یک باسیل یا میکروب محافظ به نام «دودرلن» وجود دارد.


این باسیل حافظ و نگهبان واژن است و نمی‌گذارد میکروب‌های دیگر وارد آن قسمت شوند و تا حدودی جلوی رشد قارچ را می‌گیرد اما زمانی که برای درمان یک بیماری مانند آنفلوآنزا یا سینوزیت و... آنتی‌بیوتیک مصرف می‌کنیم متاسفانه این باسیل خوب از بین می‌رود بنابراین احتمال رشد قارچ در ناحیه واژن زیاد می‌شود. بسیاری اوقات وقتی برای بیمار آنتی‌بیوتیک تجویز می‌شود مجبور می‌شویم به دلیل خارشی که دارد یک داروی ضدقارچ هم به او بدهیم تا اذیت نشود.


این عفونت باعث نازایی می‌شود!

ترشحات دیگری نیز وجود دارد که سبزرنگ یا زرد متمایل به سبز است که آن هم به علت «تریکوموناس»، «گونورآ» یا همان سوزاک می‌تواند ایجاد شود. این ترشحات درمان خاص خود را دارد که به خصوص اگر سوزاک باشد درمان پنی‌سیلین لازم است و اگر تریکوموناس باشد درمان با مترونیدازول باید انجام شود.


 در این موارد نیز زن و شوهر باید هر دو تحت درمان قرار گیرند. اگر این ترشحات در بیمار تکرار شود توصیه می‌شود علاوه بر درمان، یکسری آزمایش‌های کلی دیگر از نظر بررسی هپاتیت، ایدز و... نیز داده شود چون بیماری‌های STD بیماری‌هایی هستند که از طریق تماس جنسی منتقل می‌شوند و ممکن است باعث نازایی و عقیمی در مردها و زن‌ها شوند یعنی ممکن است در پروستات آقایان تکثیر شده یا باعث بسته شدن لوله‌های رحمی در خانم‌ها شوند.

شوهر هم باید درمان شود!

در مورد ترشحات پاتولوژیک به خصوص در قسمت ترشحات زردرنگ حتما باید درمان همسر را هم به یاد داشت چراکه این باکتری‌ها با رابطه جنسی به همسر هم منتقل می‌شود و اگر همسر درمان نشود می‌تواند در پروستات او باقی بماند و بعد دوباره با رابطه زناشویی به خانم منتقل شود. خیلی از خانم‌ها پس از مراجعه به پزشک و دریافت دارو درمان می‌شوند اما بعد از اولین نزدیکی دوباره این عفونت به آنها منتقل می‌شود و دوباره علائم بیماری در آنها ایجاد می‌شود. در مورد عفونت زردرنگ و بودار باید زن و شوهر هر دو تحت درمان کافی و منلسب قرار بگیرند.

 

چرا با مصرف داروهای ضدبارداری احتمال عفونت قارچی بالا می‌رود؟

داروهای ضدبارداری هم متاسفانه در عده محدودی باعث افزایش رشد قارچ می‌شود زیرا کسانی که داروهای ضدبارداری استفاده می‌کنند معمولا قبلا از کاندوم استفاده می‌کردند و با کنار گذاشتن آن اگر عفونتی در همسرشان باشد به آنها منتقل می‌شود و احتمال ایجاد قارچ افزایش پیدا می‌کند اما این داروها خود به تنهایی عامل افزایش رشد قارچ نیست.


استرس نیز از آنجایی که روی سیستم ایمنی اثر می‌گذارد باعث افزایش کل عفونت‌ها در تمام بدن می‌شود، یعنی سیستم ایمنی که ضعیف شود فرد بیشتر دچار سینوزیت، سرماخوردگی، آنفلوآنزا و... می‌شود و مجبور می‌شود آنتی‌بیوتیک مصرف کند بنابراین احتمال ایجاد قارچ هم بیشتر می‌شود. اما اینطور نیست که بگوییم هر فردی که استرس دارد حتما عفونت واژینال می‌گیرد.


خانم‌های یائسه هم ممکن است مبتلا شوند

از آنجایی که ترشحات فیزیولوژیک در خانم‌های یائسه کمتر است و محیط واژن خشک است، معمولا عفونت‌های شدید در این افراد کمتر اتفاق می‌افتد اما گاهی اوقات و به صورت نادر شاهد عفونت‌های خیلی شدید در خانم‌های یائسه هم هستیم بنابراین نمی‌توان گفت که اصلا عفونت نمی‌گیرند بلکه فقط کمتر دچار آن می‌شوند اما در هر حال آنها هم باید به پزشک مراجعه کنند. کسانی که ازدواج نکرده‌اند چون رابطه زناشویی ندارند به جز قارچ عفونت دیگری نمی‌گیرند.


ترشحات زمان بارداری به سختی درمان می‌شود

نوع ترشحات در زمان بارداری تفاوتی با سایر مواقع ندارد فقط اینکه در بارداری اتفاق بدی که می‌افتد این است که سیستم ایمنی ضعیف می‌شود. بیمارانی هستند که در تمام مدت بارداری‌شان ترشحات زرد رنگ دارند که پزشک برای درمان آنها انواع آنتی‌بیوتیک‌ها را تجویز می‌کند اما یا خوب نمی‌شوند یا اگر هم خوب شوند باز بعد از مدتی ترشحات‌شان بازمی‌گردد اما به محض اینکه زایمان می‌کنند و بعد از یک تا 3 ماه که ویزیت می‌شوند می‌گویند ما اصلا دیگر اثری از آن ترشحات نمی‌بینیم.

 


دلیلش این است که بعد از زایمان سیستم ایمنی بدن دوباره به حالت عادی برمی‌گردد. اما در کل درمان‌هایی را که در دوره بارداری می‌توانیم برای خانم باردار انجام دهیم متفاوت است. در 3 ماهه اول خیلی از داروهای خوراکی و آنتی‌بیوتیک‌ها را ترجیح می‌دهیم برای بیمار تجویز نکنیم و از طریق درمان موضعی درمان صورت گیرد. همین باعث می‌شود کمی تاخیر در درمان پیش بیاید و نتوانیم این ترشحات زردرنگ را تا موقع زایمان کامل برطرف کنیم اما 90 درصد این ترشحات بعد از زایمان خود به خود برطرف می‌شوند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 1:2 صبح     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >