کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد..
فردایآن روز وقتی که کشاورز روی روی زمینش مشغول کار بود،کالسکه سلطنتی مجللیدر کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .دو سرباز از آن پیاده شدند ودر را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.زمانیکه آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،خود را پدر پسریکه کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.اوبه کشاورزگفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که اوانجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
اینم باحاله از دستش ندید
دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب
گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!
سن من از بیست وشش افزون شد
دل میان سینه غرق خون شد
هیچ کس مجنون این لیلا نشد
شوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته!
مادرش چون حرف دختش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن!
گفت دختر مادر محبوب من!
ای رفیق مهربان و خوب من!
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعیدویاسر وایضا صفر
با سه تاشان رفته بودم سینما
بگذریم از مابقی ماجرا!
یک سری هم صحبت صادق شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج علی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد،بله
بعد جعفر یار من عباس بود
البته وسواسی وحساس بود
بعد ازآن وسواسی پر ادعا
شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم
بعدهانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!
گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آن که تو را باشد پدر
دل نمی دادم به هرکس اینقدر
خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی
واقعا که پوز مادر را زدی
کلمات کلیدی:
احادیث امام جواد"ع": |
احادیث امام جواد"ع": هرکس نداند کاری را ازکجا آغازکند، ازبه سرانجام رساندن آن درماند.(1) نیازها با خواهش خواسته می شود وبا قضای الهی نازل می شود وعافیت بهترین عطاست.(2) نعمتی که سپاسگزاری نشود مانند گناهی است که آمرزیده نشود.(3) درخیانتکاری مرد همین بس که امانتدارخیانتکاران باشد.(4) برترین عبادت، اخلاص است.(5) کسی که سخن برادرمؤمن خود را قطع کند، چنان است که خراشی برچهره اووارد آورده باشد.(6) نعمتها بهره هائی کوتاه است ولی سپاسگزاری هم نعمت است وهم فرجام نیک را نوید می دهد.(7) ازدوستی با مردم شروربپرهیز، چه اینان مثل شمشیرظاهری درخشان واثری نامطلوب دارند.(8) مادام که شکروسپاس بندگان ادامه داشته باشد افزایش الطاف الهی قطع نمی شود.(9) هرکه راه ورود بکاری را نداند، راه فراربروی اوبسته شود.(10) هرکه ازسازگاری دست بردارد ناراحتی بسراغش آید.(11) صحت وتندرستی بهترین بخشش خداوند است.(12) چگونه فرارتواند کرد کسی که خداوند اورا تعقیب کند؟(13) دوستان مورد اعتماد برای یکدیگراندوخته ای ارزنده اند.(14) درکارها استوارباش تا به نتیجه برسی یا به هدف نزدیک شوی.(15) ناشکری نعمت چون گناهی نابخشودنی است.(16) با سرمایه امید بدنبال حوائج باید رفت.(17) پرهیزگارترین مردم کسی است که حق را بگوید خواه به سود اوباشد، خواه به زیان او.(18) هرگاه یکی ازدوستانم مرا با معرفت وشناخت زیارت کند، درروزقیامت اورا شفاعت خواهم کرد.(19) صبررا تکیه گاه خود کن وبا هوس مخالفت نما وخواهشهای دل را دورانداز.( |
کلمات کلیدی:
قال امام جواد(علیه السلام):افضل العبادت الاخلاص بهترین عبادت ها آن است که با اخلاص وبدون ریا باشد
کلمات کلیدی: