سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه به دنیا رغبت ورزد و آرزویش در آن دراز گردد، خداوند دلش را به اندازه رغبتش به آن کور می کند [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه
درباره



روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه

وضعیت من در یاهـو
مدیر وبلاگ : مجید بازیار[299]
نویسندگان وبلاگ :
جمال رستم منش[0]
....[0]

پیوندها
تغییر مطلوب
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
بلوچستان
اسپایکا
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
ســـــــــاده دل
مشاور
سلحشوران
شباهنگ
farzad almasi
هستی تنهاااااا.....
.: شهر عشق :.
رویای شبانه
پیامنمای جامع
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
محمدمبین احسانی نیا
*bad boy*
سربازی در مسیر
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
ترخون
♥Deltangi
محمد قدرتی
شورای دانش آموزی شهرستان
ماه تمام من
غزلیات محسن نصیری(هامون)
عاشق فوتبال20
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن
نمی دونم بخدا موندم
نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ...
پرسپـــــــــــــــو لیـــــــــــــــــــــــــــــس
جدید ترین مطالب
یار کارگر
بهار عشق
ماه مهربان من
آپدیت یوزر پسوورد نود32
مناجات با عشق
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
پرسپولیس
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
دنیای دیگه ایه، این دل نوجون ها
معماری
اینا حرف دله...
کیمیای ناب
امام زمان
غزل عشق
کـ ـهـ ـکـ ـشـ ـان
کوثر ولایت
عاشق دل شکسته
The best of the best
من - او = هیچکس
از هر دری سخنی
وبلاگ بایدهلو باشد
جزتو

خرجن من الخدور، ناشات الشعور، على الخدود لا طمات، و للوجوه سافرات، و بالعویل داعیات، و بعد العز مذللات، والى مصرع الحسین، مبادرات.ام کلثوم شیوه کنان ناله مى‏زد و مى‏گفت: وا محمدآه، وا ابتآه، وا سیداه، وا جعفرآه، وا حمزتآه، هذا حسین بالعمر صریح بکربلاء... این حسین است که در آفتاب سوزان روى زمین افتاده است.(5)
زینب (علیها السلام) فریاد مى‏کشید و مى‏گفت:وا اخاه! وا سیداه! و اهل بیتاه، لیت السماء أطبقت على الأرض، و لیت الجبال تدکدکت على السهل...(6) اى برادر من! اى پیشواى من! ای کاش طاق آسمان به زمین فرود مى‏آمد، ای کاش کوهها سیل صفت برسینه دشتها و بیابانها فرو مى‏ریخت، این سخن می گفت و بسوى امام حسین(علیه السلام) مى‏آمد.
وقتى که نزدیک رسید دید عمر سعد با گروهى از یارانش کنار امام (علیه السلام) ایستاده‏اند و گروه دیگرى عزیز دلش را هدف تیر و دستخوش شمشیر قرار داده‏اند زینب خطاب به عمر سعد کرد و گفت: أیقتل ابو عبدالله و أنت تنظر الیه؟ اى پسر سعد برادرم را مى‏کشند و تو ایستاده و نگاه میکنى؟! عمر سعد دلش بحال زینب (علیها السلام) سوخت و اشکش جارى شد، در عین حال روى از وى برتافت و چیزى نگفت.(7)
و چون حضرت زینب (علیهاالسلام) دید که عمر سعد اعتنا نکرد صدایش را بلند کرد و گفت: و یحکم أما فیکم مسلم واى بر شما! آیا در تمام شما مردم یک نفر مسلمان نیست؟ باز هم کسى به زینب(علیهاالسلام) جواب نداد.(8)
آنگاه که اضطراب بیش از حد زینب را مشاهده کرد. دستور داد: بى درنگ وارد گودال قتلگاه بشوید و کارش را بسازید، انزلواله و اریحوه. از میان همه، شمر پیشى گرفت و پس از ورود به گودى نخست لگدى بر وى زد، آنگاه روى سینه‏اش نشست با یک دست محاسن شریفش را گرفت و با دست دیگر دروازه ضربه شمشیر بر بدنش وارد ساخت‏(9) و در پایان سرش را از بدن جدا کرد. (لعنت خدا بر قوم ستمگر).



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 91/9/15:: 3:31 عصر     |     () نظر