سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، پیشوا و پرهیزگاران، سروراند و همنشینی آنها، مایه فزونی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه
درباره



روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه

وضعیت من در یاهـو
مدیر وبلاگ : مجید بازیار[299]
نویسندگان وبلاگ :
جمال رستم منش[0]
....[0]

پیوندها
تغییر مطلوب
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
بلوچستان
اسپایکا
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
ســـــــــاده دل
مشاور
سلحشوران
شباهنگ
farzad almasi
هستی تنهاااااا.....
.: شهر عشق :.
رویای شبانه
پیامنمای جامع
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
محمدمبین احسانی نیا
*bad boy*
سربازی در مسیر
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
ترخون
♥Deltangi
محمد قدرتی
شورای دانش آموزی شهرستان
ماه تمام من
غزلیات محسن نصیری(هامون)
عاشق فوتبال20
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن
نمی دونم بخدا موندم
نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ...
پرسپـــــــــــــــو لیـــــــــــــــــــــــــــــس
جدید ترین مطالب
یار کارگر
بهار عشق
ماه مهربان من
آپدیت یوزر پسوورد نود32
مناجات با عشق
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
پرسپولیس
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
دنیای دیگه ایه، این دل نوجون ها
معماری
اینا حرف دله...
کیمیای ناب
امام زمان
غزل عشق
کـ ـهـ ـکـ ـشـ ـان
کوثر ولایت
عاشق دل شکسته
The best of the best
من - او = هیچکس
از هر دری سخنی
وبلاگ بایدهلو باشد
جزتو

بالاخره آن لحظه غیر‌قابل اجتناب فرا رسیده است. لحظه‌ای که احتمالا انتظارش را می‌کشیدید و یا شاید از آن گریزان بودید. روزی که پدر یا مادرتان روبه‌رویتان نشسته و به شما می‌گوید وقتش رسیده که ازدواج کنید! در این لحظه است که کل زندگی‌تان از جلوی چشمان‌تان عبور می‌کند و باور نمی‌کنید این لحظه این‌قدر زود فرا رسیده است و چرا اینقدر زود بزرگ شده‌اید! از آن زمان پروژه ازدواج شما کلید می‌خورد.

 

بالاخره آن لحظه غیر‌قابل اجتناب فرا رسیده است. لحظه‌ای که احتمالا انتظارش را می‌کشیدید و یا شاید از آن گریزان بودید. روزی که پدر یا مادرتان روبه‌رویتان نشسته و به شما می‌گوید وقتش رسیده که ازدواج کنید! در این لحظه است که کل زندگی‌تان از جلوی چشمان‌تان عبور می‌کند و باور نمی‌کنید این لحظه این‌قدر زود فرا رسیده است و چرا اینقدر زود بزرگ شده‌اید! از آن زمان پروژه ازدواج شما کلید می‌خورد.

آیا چشمان‌تان را می‌بندید و تنها بر اساس یک‌سری معیارها‌ی مشخص همسر مورد نظرتان را انتخاب می‌کنید؟ یا شاید همه‌چیز را بر عهده پدر و مادر می‌گذارید؟ این کار کار خوبی است ولی به شرطی که خودتان هم در آن دخیل باشید. چرا که خود شما باید برای آینده‌تان تصمیم‌گیری کنید. احتمالا معیارهای زیادی برای همسر موردنظر خواهید داشت.

 

مثلا: او باید فردی تحصیل‌کرده بوده و تا حدی عقاید و نظراتش با شما یکسان باشد. باید فردی محترم و از نظر جسمی و روحی سالم باشد. وی باید خانواده خوبی داشته باشد و .... برای این لیست شاید ‌پایانی تعریف نشود چرا که شما می‌خواهید طرف مقابلتان از همه‌نظر، کامل و بی‌عیب و نقص باشد.
 
  
کدام معیارها؟ کدام ویژگی‌ها؟
 
گاهی اوقات ویژگی‌های فرد مورد‌نظر را در اشخاص مختلف می‌بینید نه در یک فرد خاص. یعنی این‌که چند نفر هستند و هرکدام تنها چند تا از این ویژگی‌ها را دارا می‌باشند. لازم است بدانید گاهی اوقات ممکن است بیش از حد توقع داشته باشید چون بهترین فرد را می‌خواهید. این امری طبیعی است اما به چه قیمتی؟


تحقیقات نشانگر این است که تفاوت‌هایی بین زن و مرد هنگام انتخاب همسر وجود دارد. زن‌ها و مردها ترجیح می‌دهند با کسانی ازدواج کنند که شبیه آن‌ها بوده و مطابق با معیارها و خواسته‌هایشان باشد. کسانی که از نظر احساسی باثبات بوده و از نظر هوشی قابل قبول و در شرایط اجتماعی سازگار باشند، بیش‌تر از دیگران مورد‌پسند قرار می‌گیرند.

 

برخلاف نظری که در جامعه وجود دارد، قد و وزن از ملاک‌های اصلی انتخاب همسر به شمار نمی‌رود. زنان بیش از مردان در این مورد دقت و وسواس به خرج می‌دهند و آن‌هم به دلیل طبیعت و ذات‌شان است. یعنی این‌که زن‌ها کسی را انتخاب می‌کنند که سالم بوده، بتواند زندگی مشترک را آغاز کند، جایگاه اجتماعی خوبی داشته و به اندازه‌ای درآمد داشته باشد که بتواند از پس مخارج کنونی و آینده برآید.

کسانی که از نظر احساسی باثبات بوده و از نظر هوشی قابل قبول و در شرایط اجتماعی سازگار باشند، بیش‌تر از دیگران مورد‌پسند قرار می‌گیرند

 
واقعیت را فراموش نکنید
 
تحقیقات نشان می‌دهد زنان بر اساس نظریه تکامل تدریجی چارلز داروین، مردانی را می‌پسندند که نه تنها در امور مربوط به بچه که در تمام امور خود را وقف خانواده کنند. از طرف دیگر مردان زنی را می‌پسندند که سالم باشد، از نظر عاطفی باثبات بوده و بتوانند با کمک هم خانواده را تشکیل داده و به سوی جلو حرکت کنند.

 
داشتن عشق و تفاهم اهمیت زیادی دارد. در دنیای امروزی تحصیلات و بالا بودن شعور اجتماعی نیز مهم است زیرا سطح سواد کلی جامعه بالا رفته است. بنابراین، با وجودی‌که مردان در انتخاب همسر تاکید زیادی بر روی سطح سواد طرف مقابل ندارند، ولی برای زن‌ها این امر یکی از مهم‌ترین ملاک‌هاست.

 


لازم به ذکر است هیچ‌گاه قرار نیست شما با شاهزاده رویاهای‌تان ازدواج کنید پس سعی کنید واقع‌بین بوده و خود را با افراد دور‌و‌برتان تطبیق دهید. در پایان می‌توانید برای اینکه از تصمیم‌تان برای ازدواج مطمئن‌تر شوید، نزد مشاور رفته و از او کمک بخواهید. وی نیز بر اساس شنیده‌های شما و تجربیات خود راهکارهای بی‌غرضی ارائه خواهد داد.
 
 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:54 صبح     |     () نظر

بعد از نامزدی تا زمانی که مراسم ازدواج به خوبی و خوشی تمام شود هر زوجی با سوال های ریز و درشت بسیاری مواجه هستند که گاهی اگرچه به مستقیم به نحو برگزاری جشن عروسی مربوط نمی شوند اما خیلی هم بی ربط نیستند.

 

بعد از نامزدی تا زمانی که مراسم ازدواج به خوبی و خوشی تمام شود هر زوجی با سوال های ریز و درشت بسیاری مواجه هستند که گاهی اگرچه به مستقیم به نحو برگزاری جشن عروسی مربوط نمی شوند اما خیلی هم بی ربط نیستند.


در اینجا تعدادی از پرسش هایی که ممکن است ذهن هر زوجی را به خود مشغول کند برای شما آورده ایم. ابتدا سوال ها را بخوانید و گزینه ای که به نظرتان درست تر است را انتخاب کنید و در نهایت اگر دوست داشتید می توانید به پیشنهادهای ما نیز نگاهی بیندازید.
 
1. ترجیح می‌دهید مهمان‌ها کادو بدهند یا پول تا بخشی از مخارج عروسی را جبران کنید؟ چگونه این خواسته را به مهمان هایتان منتقل می کنید؟
 
الف. دست روی دست می‌گذارید و منتظر می‌شوید کلاغ‌ها درخواست‌تان را به گوش مهمان‌ها برسانند.
 
ب. خواسته‌تان را به مهمان‌های هم‌سن و صمیمی‌ترتان می‌گویید تا به گوش سایر مهمان‌ها هم برسانند.
 
ج‌. درخواست‌تان را در قالب یادداشتی داخل پاکت کارت عروسی می‌گذارید.
 
 
 
2. برای عروسی آشپز و مهماندار استخدام کرده‌اید و از خود می‌پرسید باید به آنها شاباش هم بدهم؟
 
الف. خیر. کلی پول برای بستن قرار داد به آنها داده‌ام.
 
ب. باید به رییس برگزار کننده مبلغ قابل توجهی بدهم که بین آنها تقسیم کند.
 
ج‌. شاباش دادن اختیاری است.
 
 
 
3. چه کار کنم که مهمان‌ها بچه‌های‌شان را به مراسم عقد نیاورند؟
 
الف. راهی ندارم، مهمان‌ها که نمی‌توانند بچه‌های‌شان را در خیابان بگذارند.
 
ب. از مادرم می خواهم که تک تک به مهمان‌ها زنگ بزند و بگوید بچه ‌شان را نیاورند.
 
ج‌. روی کارت عروسی می نویسم: « از آوردن اطفال خودداری فرمایید»
 
د‌. روی کارت عروسی فقط نام خانم و آقا را می نویسم.
 
 
 
4. چند ماه است که در محل کارتان درباره عروسی‌تان حرف زده‌اید و حالا نوبه به دعوت کردن رسیده است. چه کسانی را دعوت کنم؟
 
الف. همه را.
 
ب. ریسم. برای سیاست بازی
 
ج‌. صمیمی‌ها
 
د‌. هیچ‌کدام که به کسی هم بر نخورد.

 

قانونی وجود ندارید که بگوید داماد موظف است که به تمام افراد حاضر در عروسی شاباش دهد اما رسم است اگر دست‌تان به دهن‌تان می‌رسد به برکت این شب فرخنده به این افراد شاباش دهید که مبلغ آن اختیاری است
 
1. ب. ‌مهمان‌ها برای شرکت در شادی شما به جشن عروسی دعوت می‌شوند نه تقبل هزینه‌های عروسی؛ بهتر است رفتار مادی‌گرا از خود نشان ندهید و این درخواست را به طور غیر مستقیم مطرح کنید.
 
2. ج. قانونی وجود ندارید که بگوید داماد موظف است که به تمام افراد حاضر در عروسی شاباش دهد اما رسم است اگر دست‌تان به دهن‌تان می‌رسد به برکت این شب فرخنده به این افراد شاباش دهید که مبلغ آن اختیاری است.
 
3. د. عده‌ای تصور می‌کنند درج جملات قانونمند ( مانند گزینه ج)روی کارت عروسی نوعی با کلاسی است. در صورتی که این نوع پیام رسانی به مهمان‌ها نشانه صمیمی نبودن فضای جشن شماست.
 
4. ج. هر کس متوجه می‌شود که ظرفیت مهمان‌های هر جشنی محدود است شما بسته به تعداد مهمان‌های‌تان کسانی را دعوت کنید که بدون وجود آنها جشن‌تان را نمی‌توانید تصور کنید و بعد از عروسی در دفتر کار شیرینی پخش کنید.
 
 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:53 صبح     |     () نظر

خبرخیلی ساده بود: سرعت طلاق در کشورمان از ازدواج پیشی گرفت. نه، اشتباه نکنید، منظور میزان طلاق نبود یعنی هنوز تعداد طلاق‌ها از تعداد ازدواج‌ها بسیار کمتر است اما در سرعت و رشد به نسبت میزان قبلی افزایش داشته است.

 

خبرخیلی ساده بود: سرعت طلاق در کشورمان از ازدواج پیشی گرفت. نه، اشتباه نکنید، منظور میزان طلاق نبود یعنی هنوز تعداد طلاق‌ها از تعداد ازدواج‌ها بسیار کمتر است اما در سرعت و رشد به نسبت میزان قبلی افزایش داشته است.


ماجرا هم از این قرار بود که مدیرکل دفتر اطلاعات آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور با اعلام ثبت 11 ازدواج به ازای هر یک هزار جمعیت در کشور، گفت: ایران پس از کشور تاجیکستان در رتبه دوم کشورهای منطقه از لحاظ نرخ ازدواج قرار دارد.


علی‌اکبر محزون، درباره روند کاهش و یا افزایش واقعه طلاق در کشور نیز گفت: شاخص ازدواج و طلاق هر دو در ارتباط با ساختار جمعیتی تغییر می‌کند، چرا که این دو واقعه با ساختار جمعیت ارتباط تنگاتنگی دارند و بحث طلاق نیز ارتباط مستقیمی با ساختار الگوی ازدواج دارد.

 

به گفته وی، نرخ طلاق در کشور حدود دو در هزار است، به این معنا که به ازای هر یک هزار جمعیت، دو طلاق در کشور به ثبت رسیده است که این آمار نیز در سال‌های اخیر تغییرات چندانی نداشت و از 1. 9 به 2 رسیده، لذا درمقایسه با مقوله ازدواج، سرعت طلاق بالا‌تر است و باید متولیان ذیربط تدابیری را اتخاذ کنند که این آمار حفظ شده و پیشگیری‌های لازم صورت بگیرد تا تبدیل به موضوع حادی نشود.

 

یک پدیده عجیب

به باور کار‌شناسان میزان طلاق درکشور ما با توجه به ساختارهای مذهبی وفرهنگی بسیار بالاست و همین مساله باعث شده تا مسوولان امر درکشور به تکاپو بیافتند، هرچند که هنوز از برونداد این به اصطلاح تکاپو خبری نشده اما ناگفته پیداست که این افزایش طلاق باعث بروز پدیده‌هایی درجامعه می‌شود که هیچکدام همسو وهمراستا وحتی مورد پسند فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی نیست.


شاید برخی این رفتار‌ها را در کشوری که دوران گذار را از سنتی به مدرنیته طی می‌کنند طبیعی می‌دانند اما برخی دیگر انرا حاصل غربزدگی فرهنگی و نابجای مردم کشورمان می‌دانند؛ مردمی که می‌خواهند در سایه فرهنگ ایرانی ادای غربی هارا دراورند.


مهدی بیاتی، یک روان‌شناس با بیان اینکه عده‌ای از جوانان بر این باورند که ازدواج سنتی به طلاق نمی‌انجامد، گفت: در بسیاری از ازدواج‌های سنتی، خانواده‌ها یکدیگر را تحمل می‌کنند و دچار طلاق عاطفی هستند. مادری که پس از 50 سال به فرزندش می‌گوید فقط به خاطر تو من این زندگی را ادامه داده‌ام، طبیعی است آن جوان از ازدواج بیزار شود.


یکی از مراجعه‌کنندگان عنوان می‌کرد که پنج سال در طبقه دیگری جدا از همسرش زندگی می‌کرد، طبیعی است این فرد برای رفع نیازش به سراغ روش‌های دیگری برود. متاسفانه این مسائل امروزه در برخی خانواده‌ها که حتی فکرش را هم نمی‌کنیم وحشتناک‌تر است. نکته قابل توجه اینجاست که گروهی از افراد مراجعه‌کننده به سایت‌های همسریابی، متاهلین هستند و این نشان‌دهنده آن است که مشکل در جای دیگری است


 
وی با اشاره به اینکه مسئله ازدواج یک زنجیره است و محدود به یک و دو مسئول نمی‌شود، گفت: برخی از مسئولان چرا نگران آن هستند که مسائل نقد شوند. چرا از ارائه آمار می‌ترسند؟ امروزه در تهران از هر سه مورد ازدواج، یکی به طلاق می‌انجامد. به عبارت دیگر از هر 100 هزار ازدواج، 30 هزار طلاق رخ می‌دهد و اگر یک سوم این جمعیت در کنار خیابان بایستد. تصور کنید چه فسادی جامعه را دربرخواهد گرفت.


این روان‌شناس با بیان اینکه مسائل جنسی همچون بسیاری از نیازهای دیگر زندگی است، افزود: چرا باید این موضوع در جامعه پنهان شود. امروزه 60 درصد از طلاق‌ها از مسائل زناشویی نشأت می‌گیرد که این آمار‌ها برای طلاق‌های ثبت شده است و طلاق‌های عاطفی خود مسئله دیگری دارد.


بیاتی افزود: یکی از مراجعه‌کنندگان عنوان می‌کرد که پنج سال در طبقه دیگری جدا از همسرش زندگی می‌کرد، طبیعی است این فرد برای رفع نیازش به سراغ روش‌های دیگری برود. متاسفانه این مسائل امروزه در برخی خانواده‌ها که حتی فکرش را هم نمی‌کنیم وحشتناک‌تر است و حتی مسائلی رخ می‌دهد که نمی‌شود به راحتی بیان کرد. برخلاف توصیه مذهب ما، در برخی خانواده‌ها گفتمان عشق‌ورزی وجود ندارد که این امر نیازمند آموزش و فرهنگ‌سازی در جامعه است.


این روان‌شناس با اشاره به سایت‌های همسریابی، گفت: نکته قابل توجه اینجاست که گروهی از افراد مراجعه‌کننده به سایت‌های همسریابی، متاهلین هستند و این نشان‌دهنده آن است که مشکل در جای دیگری است.


این روان‌شناس با بیان اینکه بیشترین آمار طلاق در دو سال اول زندگی و پنج سال اول زندگی رخ می‌دهد، افزود: کسانی که بعد از پنج سال از هم طلاق می‌گیرند، کسانی هستند که در زمان ازدواج، هم کفو هم بوده‌اند و پس از پنج سال از هم کفو بودن، درآمده‌اند. به طور نمونه یکی از زوجین به تحصیل می‌پردازد و سطح اجتماعی‌اش ارتقا پیدا می‌کند و احساس می‌کند


دیگر هم کفو همسرش نیست و از او جدا می‌شود که برای حلی این مشکل باید با تزریق مناسب دانش و فرهنگ به طور مساوی به زن و شوهر در طول زندگی، خانواده را آرام کرد تا فرزندان نیز از ازدواج بیزار نشوند.

 

 وی با اشاره به یک پدیده نوظهور در امر طلاق، گفت: امروزه شاهد پدیده‌ای هستیم که برخی زوجین از یکدیگر طلاق می‌گیرند و بعد با یکدیگر دوست می‌شوند و زندگی می‌کنند. این مسئله یک بحران جدی است و اساس زندگی ما که بر اساس اسلام است را مورد تهدید قرار داده است.


طــــلاق عاطفی چگونه شکل می‌گیرد؟

طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می‌شود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر می‌شود به سردی تمامی روابطی که یک زوج می‌توانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی‌مهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده می‌شود زوج‌ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده‌اند و فقط برای هم حکم یک هم‌خانه یا یک مصاحب که به او عادت کرده‌اند را دارند.


این افراد با فاصله‌ای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کرده‌اند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم می‌کند. درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی‌علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه ‌دست به دست هم می‌دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج‌ها به‌وجود بیاورد. هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می‌توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است.


طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد و این مشکل می‌تواند در رابطه با یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال بوده، یا در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند و یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌هایشان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد

 

در این خانواده‌ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند. همه افراد خانواده به هر نحوی می‌خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند. جو سرد، بی‌روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می‌دهد. بچه‌ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی‌کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛

 

جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متاسفانه این بچه‌ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط‌های ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان می‌دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می‌کنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرورفتن می‌شوند و مسلما چنین بچه‌هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش‌رو نداشته‌ و شاید آن‌ها نیز در آینده دچار مشکل پدرومادرهای خود شوند.


 طلاق عاطفی معمولا از شکایت و گله‌گذاری زوج‌ها نسبت به هم شروع می‌شود. انتظاراتی که گفته می‌شود ولی برآورده نمی‌شود درواقع نیازهای 2طرف از یکدیگر تامین نمی‌شود. به نیاز‌ها و خواسته‌های دیگری اهمیت داده نمی‌شود طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می‌بینند ولی صدای هم را نمی‌شنوند و این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.


در مرحله بعد نزاع زناشویی رخ می‌دهد انتظاراتی که قبلا به آرامی مطرح می‌شد حالا با صدای بلند و داد و بیداد بیان می‌شود و آرامش نسبی جای خود را به خشم می‌دهد؛ خشمی که خود را به شکل‌های گوناگون نشان می‌دهد. خشم درونی تبدیل می‌شود به صدای بلند، پرتاب کردن وسایل و برخورد فیزیکی‌ با توهین و تحقیر.

 

پس از این مرحله اختلاف‌ها بیشتر شده و دیوار سکوت مابین زن و شوهر قرار می‌گیرد و این به معنای نشنیده شدن و ندیده گرفتن است یعنی هر 2 در مقابل یکدیگر ناتوان شده‌اند و هرکس به دنیای درونی خود فرو می‌رود و دیگر اهمیتی به طرف مقابل نمی‌دهد که کار به جایی می‌رسد که برای یکدیگر تنها و تنها حکم یک هم‌خانه را بازی می‌کنند و حتی جای خواب خود را از یکدیگر جدا می‌کنند.


 در هرسنی و با هرشرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت؛ نمی‌توان گفت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد؛ این مشکل می‌تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال است رخ دهد یا می‌تواند در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌هایشان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می‌شود.

 

 اما بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال‌های اول ازدواج رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می‌شود. در یک زندگی زناشویی زوج‌ها در طول مسیر هدف‌هایی دارند و وقتی این هدف‌ها به حداقل می‌رسد می‌توان انتظار طلاق عاطفی را داشت.

 

فردی که دچار طلاق عاطفی شده است به خود و سلامت فردی خود بی‌توجه می‌شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می‌دهد؛ وظایف خود را به درستی انجام نمی‌دهد و مسئولیت‌های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به‌سردی و بی‌هیچ میل و رغبتی انجام می‌دهد.


اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کند‌تر از قبل عمل می‌کند و اکثرا همیشه کارهای عقب‌مانده یا نیمه‌کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن‌ها ندارد اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سرد‌تر از قبل می‌شود و این مشکل موجود را 2برابر می‌کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می‌خورد و وضع را بد‌تر از قبل می‌کند. شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع‌های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می‌دهد تا کم‌کم به افسردگی دچار می‌شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می‌افتد.


در موضوع ازدواج، نقش مشکلات معیشتی و اقتصادی در کنار برخی مسائل فرهنگی و آموزشی بسیار بدیهی است، از این رو اگر نحوه فعالیت و نوع مدیریت سالهای گذشته را از سوی دستگاه‌های مسئول شاهد باشیم از هم اکنون باید با توجه به جمعیت 15 میلیونی جوانان مجرد انتظار بحران‌های اجتماعی، افزایش فساد و فحشا و تهدید سلامت جامعه را داشته باشیم

 
برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند به‌طور مثال به احتمال زیاد مردی که 35 سال دارد با خانمی که 22 سال دارد ازدواج ‌کند، این 2 بعد از چندسال که از زندگی بگذرد تازه متوجه می‌شوند هرکدام

 

نیاز‌ها و خواسته‌های متفاوتی با یکدیگر دارند، زن تازه می‌خواهد شوروهیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می‌خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند.


 اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زود‌تر از مرد‌ها به سن بلوغ می‌رسند، زود‌تر می‌فه‌مند و زود‌تر از لحاظ بدنی آماده می‌شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و همیشه به زن‌هایی که از او کوچک‌تر و زیبا‌تر هستند حسادت می‌کند و همیشه آن‌ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می‌دهد و بعد مقایسه می‌کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می‌دهد و هم به خاطر شک و سوء‌ظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان می‌شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می‌شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ‌تر بوده ازدواج می‌کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می‌کند در این‌جا از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می‌یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می‌کند، در این مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق عاطفی شکل می‌گیرد.

رمز جدایی زوجین

به عقیده بسیاری از کار‌شناسان خانواده پدیده طلاق عاطفی پدیده‌ای نوظهور و مدرن در زندگی مشترک به شمار می‌رود که در صورت عدم توجه به شیوع آن لطمات جبران‌ناپذیری را بر پیکره خانواده وارد می‌آورد.

 

نباید تنها به فکر افزایش ازدواج بود باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که افزایش آمار ازدواج در صورتی مفید است که این ازدواج‌ها دارای استحکام کافی برای بقا باشد در غیر این صورت با افزایش آمار ازدواج، افزایش آمار طلاق را نیز شاهد خواهیم بود که جامعه را دچار آثار فرهنگی و اجتماعی می‌کند

 
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می‌شود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر به سردی تمامی روابطی که یک زوج از جمله رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری می‌شود. توهین و دشنام به یکدیگر و بی‌توجهی به نیازهای عاطفی از نشانه‌های مهم طلاق عاطفی در یک خانواده است.


 وجود این مشکل که در یک رابطه باعث بی‌مهری و کم‌شدن انرژی مثبت در خانواده می‌شود زوج‌ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده و فقط برای هم حکم یک هم‌خانه یا یک مصاحب که به او عادت کرده‌اند را دارند. طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباط صحیح میان زن و شوهر است و اغلب بعد از گذشت 6 تا 7 سال از آغاز زندگی مشترک رخ می‌دهد.


 دکتر محمدجعفر غفرانی کار‌شناس مسائل خانواده در این باره معتقد است که: درک ‌نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی‌علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه ‌دست به دست هم می‌دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج‌ها به‌وجود بیاورد.


 وی با اشاره به آمار دقیق این نوع طلاق در کشور می‌افزاید: هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می‌توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است.


 این کار‌شناس مسائل خانواده با اشاره به زمان بروز این پدیده در زندگی زوجین ادامه می‌دهد: در هرسنی و با هرشرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد و این مشکل می‌تواند در رابطه با یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال بوده، یا در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند و یا حتی در

 

خانواده‌ای که بچه‌هایشان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد.
 اگر زوج‌ها به هم اعتماد داشته باشند هیچ عاملی نمی‌تواند باعث جدایی آن‌ها شود هر یک از زوجین باید برای ایجاد این اعتماد تلاش کنند و هر چقدر اعتماد زوجین نسبت به هم افزایش یابد به‌‌‌ همان میزان مشکلات آن‌ها کاهش می‌یابد


 به عقیده غفرانی بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال‌های اول ازدواج رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می‌شود.


وی تاثیر سن در بروز طلاق عاطفی را قابل توجه دانست و یادآور شد: برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند که در نتیجه آن زوجین از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند.


این کار‌شناس مسائل خانواده می‌آفزاید: اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زود‌تر از مرد‌ها به سن بلوغ می‌رسند، زود‌تر می‌فه‌مند و در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و در این

 

مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق عاطفی شکل می‌گیرد.
 زمانی، روان‌شناس، افزود: بی‌اعتمادی زوجین احساس آرامش و نشاط و سرزندگی و شادی را از زندگی زوجین گرفته و باعث مشاجره، اختلافات خانوادگی متعدد و نهایتا به طلاق و جدایی ختم می‌شود.

 

وی افزود: زوجینی که پایه‌های زندگیشان را با تفاهم و اعتماد و گذشت و فداکاری و عشق بنا می‌نهند در تمامی ابعاد زندگی خانوادگی و اجتماعی موفق هستند.


«ایرج یارمحمدی»، کار‌شناس ارشد مسایل حقوقی، نقش مشاوره توسط کار‌شناسان را قبل ازدواج را از عوامل پایداری اساس زندگی عنوان و تصریح می‌کند: مشورت در دین اسلام نیز از جایگاه قابل توجهی برخوردار است و احادیث زیادی در این‌باره نقل شده‌است و با توجه به اینکه ازدواج یک تصمیم‌گیری بسیار دقیق و مهم در زندگی به‌شمار می‌رود بهتر است طوری قانون‌گذاری شود تا همه جوانان قبل از ازدواج یک دوره مشاوره را طی کنند و روش‌های درست زیستن را آموزش ببینند تا در طول دوران زندگی مشترک کمتر با مشکل روبرو شوند.


تقویت درک متقابل، گذشت و پیداکردن راه حل به جای پاک کردن صورت مسأله نیز از فاکتورهای مهم برای رفع طلاق عاطفی است که در آیات قرآن و روایات امامان معصوم (ع) در باب آداب معاشرت و نحوه برخورد زوجین با هم، به آن تأکید شده است

 

وی می‌افزاید: کمتر زوجی در دوران اولیه آشنایی با هم مشکل دارند اما به مرور زمان مشکلات اجتماعی و کمبود محبت در بین زوجین روابط زناشویی را کمرنگ کرده و عشق و علاقه جای خود را به بی‌تفاوتی در زندگی می‌دهد که این بی‌تفاوتی را می‌توان نوعی از طلاق به نام طلاق عاطفی خواند.

 

برخوردهای نامناسب زنان در تشدید بروز طلاق عاطفی میان زوجین تاثیر دارد؛ برای مثال زنانی که مبادرت به مقایسه زندگی و همسر خود با دیگران می‌کنند زمینه‌های طلاق عاطفی را در روابط خود مهیا می‌کنند

 
وی به ارائه‌ راهکارهایی برای رفع این معضل می‌پردازد و می‌گوید: ایجاد تفکر مثبت یکی از علل از بین بردن‌ این شکاف روحی است زیرا در این حالت زن و شوهر به قابلیت‌ها، امتیازات و وجوه مشترک هم توجه کرده و نقاط ضعف و اختلاف کمرنگ می‌شود.


 تقویت درک متقابل، گذشت و پیداکردن راه حل به جای پاک کردن صورت مسأله نیز از فاکتورهای مهم برای رفع طلاق عاطفی است که در آیات قرآن و روایات امامان معصوم (ع) در باب آداب معاشرت و نحوه برخورد زوجین با هم، به آن تأکید شده است.


 وی می‌افزاید: توجه به خانواده و تقدس این نهاد در مبانی دینی و اصول اسلامی به طور مفصل سفارش شده است که با به‌کارگیری این اصول و اندکی مطالعه درباره تکنیک‌های زندگی سالم می‌توان از بروز این مشکل جلوگیری کرد.

یارمحمدی با اشاره به نقش رسانه تصریح می‌کند: رسانه‌های دیداری و شنیداری نقش بسیار مهمی در حل اختلافات خانوادگی دارند؛ آن‌ها می‌توانند با ارایه راهکارهای دینی و روان‌شناختی و معرفی چهره همسر موفق و نمونه، به استحکام بنیان خانواده کمک کنند.


 امان ا... قرایی مقدم درباره عوامل بروز طلاق عاطفی در میان زوجین گفت: عوامل متعددی در بروز طلاق عاطفی موثر است که از جمله می‌توان به ازدواج‌های ناخواسته ازدواج‌های اجباری در روستا‌ها رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه زوجین، مشکلات اقتصادی، خشونت‌های روانی، خشونت‌های جسمی، تحقیر‌ها و سرزنش‌های زوجین در مقابل دیگران اشاره کرد.

به گفته اینجامعه‌شناس باید توجه داشت که برخوردهای نامناسب زنان در تشدید بروز طلاق عاطفی میان زوجین تاثیر دارد؛ برای مثال زنانی که مبادرت به مقایسه زندگی و همسر خود با دیگران می‌کنند زمینه‌های طلاق عاطفی را در روابط خود مهیا می‌کنند.
 وی با بیان اینکه عدم اعتماد به شوهر از عوامل مخرب درستی بنیان خانواده است خاطر نشان کرد: م
متاسفانه دختران جامعه ما قبل از ازدواج نگران زندگی و تشکیل زندگی هستند و بعد از ازدواج دیگر آن طور که باید و شاید به زندگی خود اهمیت قائل نیستند افراد برای نگه داری زندگی خود باید تلاش کرده و بدانند که در زندگی مشترک بنده یکدیگر نیستند.

دو برابر طلاق رسمی است

طلاق آنقدر فاجعه‌ای تلخ و آزاردهنده است که حتی اگر برای یک ساعت متوقف شود جای بسی شادکامی است که تنها برای ساعتی از آمار زنان بیوه و فرزندان بی‌سرپرست کاسته شود.

 

آمار طلاق‌های ثبتی مشخص است ولی طلاق‌های عاطفی و روانی به دلیل اینکه از یک طرف کتمان می‌شوند و از سوی دیگر به دلیل وحشت از قبح آن در جامعه، بروزش ضعیف است آمار دقیقی وجود ندارد

 
مشاوره‌های صورت گرفته نشان می‌دهد که دو گروه طلاق‌ها در کشور افزایش یافته که یکی از آن‌ها طلاق قدرت و دیگری طلاق در سنین بالا است. طلاق قدرت مربوط به جدایی زوجینی است که چند سال با یکدیگر دوست بوده و زندگی آن‌ها پس از 6 ماه به شکست منجر شده است، این نوع آشنایی‌ها بیشتر از خیابان‌ها آغاز شده و با درگیری عواطف، جوانان ناچار به ازدواج می‌شوند، اما بعد از مدت کوتاهی به این نتیجه می‌رسند که قادر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند. اما تعدادی از زوجین بعد از گذشت 25 یا 30 سال از زندگی مشترک به دلیل برخی مشکلات اقتصادی، دیدن فیلم‌های خارجی، وسوسه‌های محیطی و... تحمل یکدیگر را نداشته و درخواست طلاق می‌کنند.
 از طرفی آمار نشان می‌دهد که حدود 50 درصد طلاق‌ها در چهار سال نخست زندگی زوج‌های جوان اتفاق می‌افتد که تهاجم مدرنیته افسارگسیخته در کشورهای توسعه یافته روند رشد طلاق را شتاب می‌دهد. در حال حاضر بالا‌ترین میزان طلاق در کشورهای سوئد، آمریکا و انگلیس مشاهده شده است.
 همچنین میزان طلاق‌های عاطفی در کشور دو برابر طلاق‌های رسمی است. در ارتباط با این نوع طلاق در داخل و خارج از کشور اقدامی صورت نگرفته است و به طور معمول بیشتر اقدامات بر محور فشارهای روحی و عاطفی زوج‌ها بعد از طلاق بوده است.
 درهمین راستا دکتر باهر جامعه‌شناس می‌گوید: این نوع طلاق تک عاملی نیست و نادیده گرفته شدن نیاز‌ها، نظرات و انتظارات زوج‌های جوان، فشار‌ها و مشکلات روحی همسر و فرزندان از جمله پیامدهای طلاق عاطفی است و از سوی دیگر روابط خارج از چارچوب خانواده با شکستن تعهد‌ها از دیگر پیامدهای این نوع طلاق خواهد بود.
 به گفته وی، آمار نشان می‌دهد که استان‌های تهران، خراسان رضوی، اصفهان و فارس به ترتیب بیشترین آمار طلاق در کشور را دارند و در استان یزد کمترین طلاق به ثبت رسیده است. هم اکنون میزان ازدواج‌های کشور به نسبت رشد جمعیت رو به کاهش است و در این راستا دستگاه‌های قضایی و قانونگذار و مسوولان تشکیل نهادهای اجتماعی باید بر بهینه سازی کنترل اجتماعی در شرایط جدید توجه بیشتری داشته باشند.

وی خاطر نشان می‌کند: کاهش طلاق و افزایش ازدواج باید در راستای هم حرکت کند و تنها یک مدیریت فرهیخته، متخصص و آینده نگر می‌تواند این دو هدف را همگام با هم پیش ببرد که متاسفانه عدم تدبیر در برنامه‌های مدیران و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نظیر نبود مسکن و شغل برای پسران سبب شده امار ازدواج پایین بیاید و در مقابل آمار طلاق افزایش یابد.
 حسین باهر خاطر نشان می‌کند: البته نباید تنها به فکر افزایش ازدواج بود باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که افزایش آمار ازدواج در صورتی مفید است که این ازدواج‌ها دارای استحکام کافی برای بقا باشد در غیر این صورت با افزایش آمار ازدواج، افزایش آمار طلاق را نیز شاهد خواهیم بود که جامعه را دچار آثار فرهنگی و اجتماعی می‌کند.
 وی تصریح کند: در موضوع ازدواج، نقش مشکلات معیشتی و اقتصادی در کنار برخی مسائل فرهنگی و آموزشی بسیار بدیهی است، از این رو اگر نحوه فعالیت و نوع مدیریت سالهای گذشته را از سوی دستگاه‌های مسئول شاهد باشیم از هم اکنون باید با توجه به جمعیت 15 میلیونی جوانان مجرد انتظار بحران‌های اجتماعی، افزایش فساد و فحشا و تهدید سلامت جامعه را داشته باشیم.
 او یاد اور می‌شود: طلاق نیز موضوعی متصل به ازدواج است. با ریشه‌ها و علتهای همسو و همسان، نرخ بالای زنان و مردان مطلقه، فرزندان طلاق، از هم پاشیدن بنیان خانواده در آینده می‌تواند حیات جامعه را با مخاطره روبرو ساخته و از این رو می‌طلبد تا دولت، مجلس و سایر نهاد‌های درگیر در موضوع با رویکردی نو و حساب شده به موضوع ورود پیدا کنند.
 اینجامعه‌شناس می‌گوید: متاسفانه هنوز کتاب‌های درسی ما از پرداختن به موضوع ازدواج و حفظ بنیان‌های خانواده خالی است، هنوز معلوم نیست که جوانان ما زندگی زناشویی را باید از کدام رسانه آموزش ببینند، غالب جوانان در تأمین اولین نیاز‌های زندگی مشترک با مشکل مواجهند، هر روز آمار‌ها نگران کننده‌تر می‌شود و بحثهای صورت گرفته در این ایام تنها به ازدواج مجدد و موقت محدود می‌شود.

قبح طلاق موجب افزایش طلاق عاطفی

یک روان‌شناس بابیان اینکه زوج‌ها بهتر است به منفی‌های خود و مثبت‌های همسرشان بیشتر فکر کنند گفت: قبح و زشتی طلاق واقعی در فرهنگ ما موجب افزایش طلاق عاطفی روانی در جامعه شده است.

 

اگر زن و شوهر‌ها مهارت‌های زندگی، تصمیمگیری در مورد مسایل و مشکلات زندگی، افزایش جرات و در ‌‌نهایت تفاوت‌های زن و مرد را بیاموزند بسیاری از مسایل و مشکلات زندگی براحتی حل می‌شود

 
منصوره رحماندوست، روان‌شناس و مشاور خانواده با اشاره به راهکارهای طلاق‌های عاطفی روانی خاطرنشان کرد: مهم‌ترین راهکار این است که زوج‌ها یک بار هم که شده به خودشان این جرات را بدهند که به منفی‌های خودشان و نمرات مثبت همسرشان بیشتر فکر کنند، مثلا بگویند من چه اشتباهاتی داشته‌ام که به اینجا رسیده‌ام. وقتی نگاه آن‌ها تغییر کرد و به منفی‌های خود پی بردند آن را جبران کرده و بیشتر متوجه مثبت‌های همسرشان می‌شوند این امر نقش مهمی در حل اختلافات خانواد ه‌ها دارد.
 وی با بیان اینکه یکی دیگر از راهکارهای مهم طلا ق‌های عاطفی این است که زن و شوهر جرات این را داشته باشند که مسایل و مشکلات خود را با افرادی غیر از اعضای اصلی خانواده خود یعنی (پدرومادر) در میان بگذارند خاطر نشان کرد: چون در این صورت سوگیری اتفاق می‌افتاد مشکلات به راحتی حل و فصل نمی‌شود.
 وی بر لزوم استفاده از مراجعه به مشاوره تاکید کرد و افزود: زوجین باید بدانند همه چیز را می‌تواند، هر کسی بلد باشد ولی هر کاری را باید متخصص آن انجام دهد. بنابراین مراجعه به کلینیک‌های مشاوره راهگشای بسیاری از مسایل و مشکلات زناشویی در جامعه ما می‌باشد.
 این مشاور خانواده ادامه داد: اگر زن و شوهر‌ها مهارت‌های زندگی، تصمیم گیری در مورد مسایل و مشکلات زندگی، جرات ورزی و در ‌‌نهایت تفاوت‌های زن و مرد را بیاموزند بسیاری از مسایل و مشکلات زندگی به راحتی حل می‌شود.
 رحماندوست با بیان اینکه طلاق‌های عاطفی معمولاً در سه سال اول زندگی رخ می‌دهد تصریح کرد: گاهی اوقات ممکن است به دلیل عدم جرات بروز احساسات طرفین و همچنین وجود فرزندان، طلاق عاطفی تا 10 سال یکدیگر را تحمل کنند.

وی با بیان اینکه افرادی بودند که به کلینیک بنده مراجعه کرده و از طلاق عاطفی نجات یافته‌اند خاطرنشان کرد: البته در حل مشکل طلاق عاطفی باید هر سه نفر یعنی مشاور، زن و شوهر با همکاری و تعامل یکدیگر مشکلات را حل کنند در غیر اینصورت تاثیری نخواهد داشت.
 این روان‌شناس با اشاره به آمار طلاق‌های عاطفی تصریح کرد: آمار طلاق‌های ثبتی مشخص است ولی طلاق‌های عاطفی و روانی به دلیل اینکه از یک طرف کتمان می‌شوند و از سوی دیگر به دلیل وحشت از قبح آن در جامعه، بروزش ضعیف است آمار دقیقی وجود ندارد.
 وی با اشاره به نقش شبکه‌های ماهواره‌ای در افزایش طلاق‌های عاطفی گفت: همانطور که جنبه‌های مثبت آموزش می‌تواند روی افراد اثرگذار باشد جنبه‌های منفی آن هم تاثیرگذار است. بنابراین شبکه‌های ماهواره‌ای، مجلات و یا هر چیز دیگری که بخواهد به عنوان یک نقش آموزش در جریان جامعه تاثیرگذار باشد جنبه منفی آن هم می‌تواند اثرگذار باشد اما نظر بنده مهم این است که انتخاب درستی داشته باشیم و با دقت برای شناخت فرصت‌ها به مشاوره مراجعه کنیم.
 رحماندوست با بیان اینکه مبتلا شدن به بعضی از بیمار‌ها و اختلال شخصیتی مانند پارانوپا و وسواس فکری اضطراب نقش مهمی در ایجاد طلاق‌های عاطفی و روانی در جامعه دارد. خاطر نشان کرد: قبح و زشتی طلاق واقعی در فرهنگ ما موجب افزایش طلاق عاطفی روانی در جامعه شده است.

 

وقتی که سکوت بین زن و مرد حاکم شود همه احساسات و حرف‌ها در وجود آن‌ها جمع می‌شود و زمینه بیماری‌های روحی و جسمی را فراهم می‌کند

 
راهی برای رسیدن به طلاق عاطفی

 

دکتر مریم رئوفی اظهار کرد: ریشه کاهش تعاملات کلامی بین زوجین به تعارضات و اختلافات آن‌ها باز می‌گردد که نمی‌توانند به درستی این اختلافات را حل کنند و برای اینکه به نزاع و تخریب بنیان خانواده منجر نشود ارتباط کلامی خود را قطع می‌کنند.
 وی اظهارکرد: کاهش ارتباط کلامی بین زن و مرد بد‌ترین اتفاق ممکن است، زیرا به جای حل مسائل و مشکلات و بیان احساسات خود با صحبت کردن، سکوت اختیار می‌کنند.
 به گفته این روان‌شناس وقتی که سکوت بین زن و مرد حاکم شود همه احساسات و حرف‌ها در وجود آن‌ها جمع می‌شود و زمینه بیماری‌های روحی و جسمی را فراهم می‌کند.
 رئوفی با تاکید بر اینکه کاهش تعامل بین زن و مرد آن‌ها را وارد کمای عاطفی می‌کند، خاطرنشان کرد: این کمای عاطفی به طلاق عاطفی منجر می‌شود و پس از آن دو طرف در کنار هم زندگی می‌کنند بدون اینکه هیچ احساس و ارتباط کلامی بین آن‌ها وجود داشته باشد.
 وی درباره تاثیر اینگونه ارتباط بر فرزندان خانواده هم یادآوری کرد: کودکان نیز به واسطه یادگیری مستقیم و غیرمستقیمی که از والدین دارند سکوت کردن در تعاملات اجتماعی و ارتباط با جامعه را ترجیح می‌دهند و نمی‌توانند به درستی ابراز وجود کنند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:53 صبح     |     () نظر

مردها گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب می شوند که با خطر خراب کردن ازدواجشان همراه است. درواقع، اگر شما هم جزء مردهای عادی باشید، حتماً چندین بار تابحال از این اشتباهات مرتکب شده اید.

 

مردها گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب می شوند که با خطر خراب کردن ازدواجشان همراه است. درواقع، اگر شما هم جزء مردهای عادی باشید، حتماً چندین بار تابحال از این اشتباهات مرتکب شده اید.

باور نمی کنید؟ از همسرتان بپرسید. حالا قبل از اینکه حالت دفاعی به خودتان بگیرید، باید بگوییم که تقصیری ندارید. اینها کارهای حساسی هستند که خیلی وقت ها حتی خودتان از انجام آن بی اطلاعید. و تغییر این رفتارها، تفاوت شگرفی برای همسرتان خواهد کرد، که فقط برای خودتان ممکن است خوب باشد.

 

علاوه بر این، تشخیص دادن این اشتباهات و تلاش برای اصلاح آنها نه تنها به ازدواجتان کمک می کند، بلکه برای سلامتی خود شما و همسرتان هم مفید است.

 

به مرور زمان، احساسات منفی که با آنها برخورد نشود، ممکن است منجر به مشکلات جسمی و روحی شود. در رابطه برای هر دو طرف استرس ایجاد می شود. به طور معمول وقتی زوج ها به دنبال درمان می روند، این استرس موجب تحریک اضطراب یا افسردگی در یکی از آنها یا هر دوشان شده است.


در زیر به چند اشتباه آقایون در ازدواج، نحوه تشخیص آنها و از همه مهمتر راه اصلاح آن اشاره می کنیم:


1. نشان ندادن همدلی.

دکتر آلبرت ماسلو، روانشناس، می گوید، «همدلی توانایی تشخیص و تقسیم احساسات دیگران مهمترین بخش هر رابطه است. خانم ها معمولاً در این زمینه بهتر عمل می کنند. آنها دوست دارند احساساتشان درک شده و به آن ارزش گذاشته شود.

درعوض مردها به جای اینکه فقط گوش کنند، وارد عملیات حل مشکل می شوند. این اشتباه است.

 

مثلاً اگر همسرتان به شما می گوید که احساس می کند نادیده اش می گیرید، چیزی که در آن لحظه می خواهد این است که احساسات او را درک کنید تا اینکه درمورد واقعیات مسئله حرف بزنید.»

 

2. هزینه های بی پروا.

خریدهای بزرگ مثل خریدن یک ماشین بدون اینکه اول با همسرتان مشورت کنید یکی از رفتارهایی است که باید اکیداً از آن دوری کنید. درواقع، این بعد از خیانت دومین رفتاری است که ازدواج شما را بر هم خواهد زد. و متاسفانه مردها به کرات این رفتار را تکرار می کنند.

 

چرا؟ مردها دانسته و ندانسته پُست ریاست در رابطه را به خود می دهند. این هم اشتباه است. رابطه زوج ها باید تقسیم ریاست باشد.


3. خودخواهی جنسی.

خیلی از مردها در اتاق خواب فراموش می کنند که همسرشان بیشتر از آنها نیاز به تحریک شدن دارد.


دکتر ماسلو می گوید، «محبت، اینکه کاری کنید احساس کند دوستش دارید و به او نیاز دارید، برای تحریک شدن او لازم است. مردانی که سنشان بالاتر است این را فهمیده اند اما مردان جوان معمولاً از آن ناآگاهند.»


برای مردان رابطه جنسی راهی برای نزدیک شدن است اما خانم ها قبل از رابطه جنسی نیاز به نزدیک شدن احساسی و ایجاد رابطه دارند.

 

4. اشتباه گوش دادن.

گوش دادن به این معنی نیست که وقتی همسرتان درمورد چیزی که اذیتش می کند برایتان حرف می زند فقط سرتان را تکان دهید و به راه هایی برای حل آن مشکلات فکر کنید. مردها معمولاً سعی می کنند موقعیت ها را بررسی کرده و به راهکارهایی برای آن فکر کنید. این کار مطمئناً همسرتان را دیوانه می کند.


چیزی که او می خواهد این است که با هم درمورد مشکلات حرف بزنید، او دوست دارد شما در گفتگو شرکت کنید نه اینکه سعی کنید قهرمان باشید و به تنهایی راه حل پیدا کنید. او دوست دارد به حرف هایش دقت کنید و به احساساتی که در میان می گذارد اهمیت دهید.

 

5. پنهان کردن احساسات.

اینکه وقتی همسرتان درمورد احساساتش با شما حرف می زند به او گوش دهید الزامی است. حرف زدن درمورد احساسات خودتان هم همینطور.

اما خیلی از مردها تصور می کنند باید احساساتشان را پنهان کنند درغیراینصورت ضعیف دیده می شوند.


اما باید بدانید در میان نگذاشتن احساساتتان یک نقطه منفی از دید همسرتان است. همسرتان تصور خواهد کرد آن رابطه نزدیک و عمیقی که دوست دارد با شوهرش داشته باشد را ندارد و احساس می کند از او دور شده اید.

ترغیب کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا زمانیکه بزرگ می شوند یاد می گیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که از چه چیزهایی می ترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند شجاعت.

 

6. سعی در مسلط شدن و ریاست کردن.


مرد بودن به معنای رئیس بودن نیست. اما خیلی مردها این را نمی فهمند. آنها سعی می کنند هر چه که می خواهند را با تکیه به زور و ریاست کردن به دست بیاورند. خانم ها به این روش واکنش عکس می دهند و به اعمال قدرتتان پاسخ مثبت نمی دهند.

 


جایگاه قدرتی که مردها معمولاً برای خود در نظر می گیرند، باعث خراب شدن رابطه می شود، رابطه ای که باید متقابل، محبت آمیز و حمایت کننده باشد. بهترین ما در ارتباط با دیگران است که پدیدار می شود نه بعنوان هویتی مستقل.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:52 صبح     |     () نظر

اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می کنیم که با هم ماندمان بهتر است.

 

اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می کنیم که با هم ماندمان بهتر است.


تصور می کنیم که وقتی چند روز پیش علی درمقابل همسرش سارا در یک مهمانی تولد تسلیم شد می خواست اوضاع را آرام نگه دارد. دختر سه ساله آنها، دلسا، داشت با شادی اینطرف و آنطرف می پرید که یکدفعه به یک دختربچه دیگر برخورد کرد.


دختربچه بزرگتر زمین خورد اما دلسا با سرعت به سمت در آمد که پدرش آنجا با آغوش باز منتظرش بود. وقتی سارا که با یکی از دوستان مشغول صحبت بود دخترش دلسا را در آغوش علی دید، به سرعت به آنطرف رفت.


«اونو بده به من!»

«گفتم بدش به من، منو میخواد!»

علی طوری نگاه کرد انگار که می خواست چیز دیگری بگوید اما دلسا را به سارا تحویل داد و آنجا بود که دلسا شروع به گریه کرد.


چنین برخوردی تنها نشانه یک طلاق عاطفی بین دو طرف است.


طلاق عاطفی حتی باوجود انکار ما اتفاق می افتد و می تواند یک وضعیت جایگزین برای فلسفه آشنای ازدواج باشد:

 

ما بخاطر بچه ها با هم مانده ایم.

نمی توان گفت چه تعداد زوج این اعتقاد را دارند.


تحقیقات مختلفی درمورد تاثیرات طلاق انجام گرفته است و واقعیت این است که متغیرهای مختلفی وجود دارد مسائل و مشکلات زناشویی مختلف، طریقه ارتباط برقرار کردن زوج با فرزندانشان، سن بچه ها و از این قبیل که ارزیابی تاثیر طلاق را دشوار می کند.


اما اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می کنیم که با هم ماندمان بهتر است.


اما اینکه فقط ازدواجمان را حفظ کنیم به این معنی نیست که طلاق نگرفته ایم.


فقط اینکه رسماً و قانوناً ازدواجمان را باطل نکرده ایم به این معنی نیست که طلاق نگرفته ایم.


طلاق عاطفی می تواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. در هر دو حالت، یک ابزار فاصله است که به اندازه طلاق برای بچه هایمان، خودمان و رابطه مان به عنوان پدر و مادر مضر است.


چرا؟ چون وقتی طلاق می گیریم، مطابق با احساساتمان (یا احساسات همسرمان) رفتار می کنیم. این یعنی بین احساس و عمل ما ارتباط وجود دارد.


ممکن است آسیب هایی هم با طلاق برای بچه ها وجود داشته باشد برحسب اینکه چطور درمورد همسر قبلی خود با آنها صحبت می کنیم، اینکه آنها را واسطه قرار می دهیم، اینکه چطور بعد از طلاق نقش هم پدر و هم مادر را برایشان ایفا می کنیم اما حداقل تظاهر نمی کنیم که اوضاع رضایت بخش است درحالیکه نیست و تصور نمی کنیم که چون ازدواجمان را حفظ کرده ایم و طلاق نگرفته ایم، رابطه و فرزندانمان هیچ مشکلی ندارند.

 

درمقابل، طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت می کند ازدواج ما دست نخورده می ماند زیرا هنوز متاهل هستیم درحالیکه بر یک حقیقت عمیق تر تاکید می کند خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر می گذارد!

 

طلاق عاطفی می تواند به شکل های مختلف زیر باشد:

مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان

گرفتن تصمیماتی که می دانیم موجب ناراحتی همسرمان می شود

در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی احترامی از جانب او

نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش های همسرمان

استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت هایی که سابقاً با همسرمان در میان می گذاشتیم

خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم

ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن

روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان

اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته های واقعی یا تخیلی فرزندانمان

 

اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می کند، از خودتان سوال کنید:

 

چه الگوی رابطه ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟

آرزوی چه نوع رابطه ای را دارم؟

برای اینکه رابطه ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟

 

بااینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه ها یا صرف با هم ماندن تلاش ارزشمند زوج هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.

 

همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می پرسیم:

 

برای اینکه رابطه ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟

 

 

هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:52 صبح     |     () نظر

آیا همه مسائل و موضوعات ازدواج حل شده و تنها مهم لاینحل این است که دختر به خواستگاری پسر برود یا پسر به خواستگاری دختر؟

 

آیا همه مسائل و موضوعات ازدواج حل شده و تنها مهم لاینحل این است که دختر به خواستگاری پسر برود یا پسر به خواستگاری دختر؟

چرا این روزها صورت مسأله را پاک کرده و در حاشیه قدم می‌زنیم؟ به نظر شما چنان‌چه این موضوع کم اهمیت (چه کسی به خواستگاری برود) حل شود، دیگر مانعی سر راه ازدواج نخواهد بود؟ به‌طور قطع افزایش سن ازدواج و تمایل به ادامه دوران تجرد، عوامل دیگری هم دارد که کارشناسان علوم اجتماعی و تربیتی و مسوولان وظیفه دارند آن را تحلیل و تدقیق و راهکارهایی عملی پیدا و اجرا کنند.

 

قصدم نیست در این مقاله به مشکلات و مسائل حاصل از دوران تجرد و بالا رفتن سن ازدواج بپردازم که به همراه خود، آسیب‌های اجتماعی در سطح خرد و کلان را نیز دارد بلکه تلاش می‌کنم تا یکی از علت‌های عدم تمایل دختران و پسران به ازدواج را بیان کنم. در همین ابتدا نیز از همه خوانندگان درخواست می‌کنم تا نقطه نظرات خود را در این‌باره به‌منظور تضارب آرا و ارتقای دیدگاه‌ها انشا فرمایند.



اغلب مردم به این مهم می‌اندیشند چرا در کشوری که روزگاری، جوانانش( دختر و پسر) تا قبل از 22 سالگی ازدواج می‌کردند، اکنون با گذر از سن30 سالگی هنوز با این جمله به پرسش‌ها پاسخ می‌دهند که: « برای ازدواج آمادگی ندارم». دختر مجرد 31 ساله‌ای با اظهار شگفتی از برخی همجنسان خود که در سن 20 سالگی ازدواج کرده‌اند، می‌گوید من هر چه فکر می‌کنم که آن‌ها چگونه در این سن ازدواج کرده‌اند، به نتیجه‌ای نمی‌رسم.


او ادامه می‌دهد که دو سال پیش تا مرز ازدواج با پسری پیش رفته و با این که پسر خوبی هم بوده است ولی ازدواج صورت نمی‌گیرد. این دختر خانم در آن زمان به این باور رسیده بوده که خواستگارش، مرد کاملی است و با هم تناسب دارند. اما اکنون و پس از گذشت 2 سال، نظر او تغییر اساسی پیدا کرده است. او خدا را شکر می‌کند که این ازدواج سرنگرفته چه معیارهای اکنونش با معیارهای 2 سال پیش، به‌طور کل متفاوت بوده و مطمئناً اگر آن زمان ازدواج می‌کرد، حالا باید به‌‌خاطر انتخابش پشیمان باشد.

شما خواننده عزیز از این دست نمونه‌ها بیشتر از نگارنده سراغ دارید آن هم نه برای جوانانی در محدوده سنی 20 سال بلکه در آستانه دهه چهارم زندگی که به‌طور حتم علاوه بر شرایط سنی بالا دارای تجربه، تحصیلات و آمادگی‌های نسبی برای ازدواج برخوردارند. توجه داشته باشید که معیارهای ازدواج دختری در 31 سالگی درمقایسه با 29 سالگیش کاملاً متفاوت است.


اگرچه دوام برخی از زندگی‌های دیروز، لزوما دلیلی بر موفقیت آن زندگی‌ها نیست اما نکته ظریف اینجاست که دختر و زن امروزی، دلیلی برای تحمل تفاوت‌ها نمی‌بیند. به همین دلیل شاید دیگر نتوان آن‌ها را به ازدواج زودهنگام تشویق کرد

به راستی چرا؟

چون دختر امروز، مانند دختر دیروز در یک فضا و چارچوب خاص زندگی نمی‌کند بلکه در بسیاری از موارد از مردش فعال‌تر است، کار می‌کند، چیزهای جدید یاد می‌گیرد و هر روز، نگاهش نسبت به زندگی متفاوت‌تر می‌شود. اگر چنین است پس نمی‌توان انتظار داشت مانند دختران یک نسل پیش از خود باشد.


البته این به این معنا نیست که مادران ما، بی‌تجربه‌اند و مانده در زمان هستند بلکه آنان هرچه قدر در زندگی پخته‌‌تر می‌شدند، یک اصل را فراموش نمی‌کردند که باید زندگی را با همه مشکلاتش حفظ کرد. زنان دیروز، جدایی را از هر مصیبتی بدتر می‌دانستند و تحت هیچ شرایطی سراغ گزینه جدایی نمی‌رفتند.

اگرچه دوام برخی از زندگی‌های دیروز، لزوما دلیلی بر موفقیت آن زندگی‌ها نیست اما نکته ظریف اینجاست که دختر و زن امروزی، دلیلی برای تحمل تفاوت‌ها نمی‌بیند. به همین دلیل شاید دیگر نتوان آن‌ها را به ازدواج زودهنگام تشویق کرد. اغلب آن‌ها از زندگی توقعات زیادی دارند و شناخت شان از واقعیت‌های زندگی، خیلی کم است.

 

در نتیجه در جامعه‌ای که نمی‌توان به دختر و پسر جوانش گفت که طلاق چیز بدی است، سعی کن بسازی، یا اینکه طرف خواستگار را عوض کنیم (مثلاً دختر به خواستگاری پسر برود) و از راه‌های متنوع برای آسان کردن ازدواج استفاده کنیم، بهتر است برای زود ازدواج کردن جوانان عجله نکنیم.


آن‌ها باید قبل از ازدواج، به شناخت کاملی از خود، خواسته‌ها و معیارهایشان برسند و در این راه باید به ایشان کمک کرد. با این رویکرد، شاید ازدواج و در ادامه پدر و مادر شدن برای برخی از جوانان دیر خواهد شد اما نتیجه‌اش بهتر از تحمل سختی‌ها برای ادامه زندگی و یا جدایی باشد.


چالش امروز این نیست که پسر به خواستگاری برود یا دختر؛ چالش این است که یک دختر یا پسر زمانی ازدواج می‌کند که به شناخت از خود نرسیده و چالش دیگر این‌که برای خیلی از دختران و پسران امروز، مفاهیمی مانند زندگی مشترک، فداکاری، گذشت، تعهد و احترام گذاشتن به باورهای شریک زندگی، معنایی ندارد.

بنابراین شاید برای یک ‌نفر، رسیدن به ثبات و شناخت کامل از خود و خواسته‌هایش، کمی زمانبر باشد ولی در این میان خانواده‌ها می‌توانند در یاد دادن مفاهیمی که بالاتر بیان شد، نقش موثری داشته باشند، نقشی که کمرنگ شده است.

متأسفانه بی‌هویتی و چندگانگی شخصیتی که به دلایل مختلف، گریبانگیر جوانان ایرانی شده نیز در این زمینه بی‌تأثیر نیست.



اگرچه اکنون هم دیر است اما بر متخصصان علوم تربیتی و خانواده ها واجب است اقدام به آگاه‌سازی خانواده‌ها کنند و با آموزش‌ها و فرهنگ‌سازی مناسب به آن‌ها یاد بدهند چگونه فرزندانشان را برای زندگی کردن در این دنیای به‌شدت متغیر و روبه‌رشد تربیت کنند. به آن‌ها یاد بدهند چه کنند تا فرزندان‌‌فردا، دچار بی‌هویتی نشوند. هرچند از پدران و مادرانی که خود از بی‌هویتی رنج می‌برند، نمی‌شود انتظار فرزندانی متفاوت از آن‌چه امروز هست، داشت ولی به آن‌ها نیز باید کمک کرد.

بهتر است درکنار خرید پلی‌استیشن، ایکس باکس، آی پد و ...، به فرزندان، فکرکردن، مسئولیت‌پذیری، صداقت، تعهد، سازگاری و عشق را آموخت.

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:51 صبح     |     () نظر

تمرکز نوشتاری که در ادامه مطلب آمده، بر یکی از مهارتهای لازم در زندگی، یعنی یادگیری چگونه «نه»گفتن است. اگر جزو کسانی هستید که گاهی یا حتی اغلب مواقع نمی‌دانند چطور باید به درخواستهایی که با آن موافق نیستند، نه بگویند، احتمالا این مطلب راهنمایتان خواهد بود.

 

تمرکز نوشتاری که در ادامه مطلب آمده، بر یکی از مهارتهای لازم در زندگی، یعنی یادگیری چگونه «نه»گفتن است. اگر جزو کسانی هستید که گاهی یا حتی اغلب مواقع نمی‌دانند چطور باید به درخواستهایی که با آن موافق نیستند، نه بگویند، احتمالا این مطلب راهنمایتان خواهد بود.


ابتدا بد نیست موانع رفتار جرات مندانه را بشناسیم.


چه می شود که جرات مندانه رفتار نمی کنیم؟

در زندگی همه ما گاه شرایطی پیش می آید که نمی توانیم جرأت مندانه رفتار کنیم، این مسئله ممکن است به خاطر ترس از، از دست دادن روابط یا آسیب زدن به رابطه با فرد مقابل باشد و یا موارد دیگری ازجمله:

احساس گناه از رنجیدن یا ناراحت شدن دیگران.
اعتقاد به اینکه اگر از قبول هر درخواستی از سوی دیگران سرباز زنم آدم بد و خودخواهی هستم.
اعتقاد به اینکه همیشه و تحت هر شرایطی باید دیگران را از خود راضی و خوشحال نگه دارم.
اعتقاد به اینکه اگر کسی چیزی گفت یا کاری کرد که باعث ناراحتی ما شد، نباید چیزی بگوییم و...


مهارت « نه » گفتن

همه ما بارها در موقعیت هایی قرار گرفته ایم که گفتن «نه» برای‌مان دشوار بوده است. مثلا پذیرفتن دعوت یک مهمانی در صورتی که در آن احساس راحتی نمی کنیم و مطابق با ارزش‌های ما نیست! پاسخ نه گفتن شامل سه گام است: 1 – تصمیم بگیرید 2- دلیل خود رابیان کنید 3- به طرف مقابل نشان دهید که نظر ، خواسته یا احساس او رادرک می کنید.

مثال: فقط چند روز به شروع امتحانات پایان ترم زهرا باقی مانده است. خواهر زهرا از او می خواهد که در خرید جهیزیه با او همراه شود.زهرا با وجود فشار و استرس ناشی از درس های باقی مانده،به درخواست خواهرش پاسخ مثبت می دهد.اما می داند که این همراهی تبعاتی برای او خواهد داشت.


او می توانست به خواهرش چنین بگوید:فقط چندروز فرصت درس خواندن دارم،می دانم که دوست نداری تنهایی به خرید بروی اما اگر فرصت دیگری بود حتما با تو همراه می شدم.


توصیه هایی برای " نه " گفتن

مطمئن شوید که چه می خواهید، آیا می خواهید بگویید "بله" یا "نه". اگر مطمئن نیستید، بگویید که باید درباره اش فکر کنید و زمانی را برای دادن پاسخ خود مشخص کنید.

اگر دقیقا نمی دانید که چه چیزی از شما خواسته شده، توضیح بیشتری بخواهید.

برای نه گفتن پاسخ کوتاهی دهید و از دادن توضیحات طولانی و آوردن دلایل زیاد خودداری کنید.

به جای عباراتی مانند "فکر نمی کنم بتوانم ...." صراحتا از کلمه "نه" استفاده کنید.

به جای قضاوت کردن، مواردی را که وجود دارد مطرح کنید.

افراد منفعل گاهی حتی وقتی با چیزی مخالف هستند، برای آرام نگه داشتن شرایط، تظاهر به موافقت می کنند، برای مثال لبخند می زنند، سرشان را تکان می دهند یا به دقت گوش می کنند. در حالی که لازم است به طور مستقیم یا غیرمستقیم مخالفت خود را نشان دهند.

شما وظیفه ندارید به هر قیمتی که شده، تمام مشکلات دیگران را حل یا همه را خوشحال کنید.

اگر حتما می خواهید به فرد مقابل کمک کنید، می توانید پیشنهاد جایگزین خود را به او بگویید .

 

البته این را هم به یاد داشته باشید که در موقعیت هایی که می دانید طرف مقابل در مخمصه افتاده است و حتما به کمک شما نیاز دارد و درخواستش کاملا منطقی است، اخلاق حکم می کند که به او نه نگویید، در واقع نه گفتن در برابر درخواست های غیرمنطقی مطرح می شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:51 صبح     |     () نظر

خانواده‌های سنتی اعتقادی به طولانی شدن عقد ندارند اما این روزها خانواده های زیادی را می‌بینید که ترجیح می‌دهند بین عقد و عروسی فرزندانشان چند ماه فاصله باشد تا در این زمان،عروس و داماد شناخت بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا کنند و به وضعیت با ثبات‌تری برسند و مقدمات مراسم ازدواجشان را فراهم کنند.

 

خانواده‌های سنتی اعتقادی به طولانی شدن عقد ندارند اما این روزها خانواده های زیادی را می‌بینید که ترجیح می‌دهند بین عقد و عروسی فرزندانشان چند ماه فاصله باشد تا در این زمان،عروس و داماد شناخت بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا کنند و به وضعیت با ثبات‌تری برسند و مقدمات مراسم ازدواجشان را فراهم کنند.


در جایی که صحبت درباره فاصله مناسب بین عقد تا عروسی است، همسران جوان و والدین باید به چند نکته توجه داشته باشند:

اگر زوج آشنایی قبلی خوبی ندارند، باید این فاصله بیشتر باشد تا شناخت‌ها کامل‌تر شود. منظور آن است که دختر و پسر بتوانند در این مدت توانمندی ها، سلیقه ها، نقاط قوت، آداب و اعتقادات همدیگر را بشناسند. اما اگر به واسطه رفت و آمدهای فامیلی و خانوادگی و یا صحبت هایی که خود زوج پیش از ازدواج با هم داشته اند با همدیگر آشنایی دارند، مناسب نیست که این فاصله زیاد باشد، به خصوص اگر دو نفر با هم مشکلی ندارند.

طولانی شدن دوران عقد و ادامه پیدا کردن آن بعد از آن که دختر و پسر از همدیگر مطمئن شدند آسیب زا است و ممکن است ایجاد مشکل کند. بخشی از شناخت را باید به زمان زیر یک سقف رفتن تان موکول کنید. در غیر این صورت نه تنها جذابیت خود را برای همسرتان از دست می دهید، بلکه حوصله خانواده ها را هم سر می برید و باعث می شوید دلخوری های کوچک آتش های بزرگی را برپا کند.


به طور کلی اگر بخواهیم حدود زمانی مناسب برای فاصله عقد تا عروسی را بگوییم، می توان گفت شش ماه تا یک سال، زمان مناسبی است. البته این محدوده قطعی نیست و نمی توان گفت که برای همه افراد مناسب است، اما حدود مناسب همین قدر است.

موضوع دیگر اینکه زمانی که افراد انتخاب درستی داشته اند و خودشان هماهنگی دارند و شبیه هم هستند، در این شرایط بهتر است فاصله کم باشد و عروسی را به تأخیر نیندازند. در انتخاب درست مهم آن است که فرد در زمان انتخاب، تشابه را رعایت کند.


متاسفانه برخی افراد تصور می کنند که تفاوت داشتن با همسر خوب است. در حالی که در یک انتخاب مناسب همسران باید با هم شباهت هایی داشته باشند. البته در بحث شباهت، چند مورد بسیار اهمیت دارد. چیزی که فرهنگ ما روی آن بسیار تأکید دارد، تشابه اعتقادی است. در صورتی که چنین موضوعی وجود نداشته باشد، بعدها می تواند مشکل ایجاد کند.

یادمان باشد در زوج ها دو مورد ایجاد مشکل می کند؛ یکی تفاوت های جدی اعتقادی و دیگری هم نظرهایی که اطرافیان در مورد این انتخاب دارند. در صورت وجود چنین مسائلی، طولانی شدن فاصله عقد تا عروسی هم کمک چندانی نمی کند.


به طور کلی اگر بخواهیم حدود زمانی مناسب برای فاصله عقد تا عروسی را بگوییم، می توان گفت شش ماه تا یک سال، زمان مناسبی است. البته این محدوده قطعی نیست و نمی‌توان گفت که برای همه افراد مناسب است، اما حدود مناسب همین قدر است.

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:50 صبح     |     () نظر

از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند.

 

از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند.


فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است و حتی در محافل و مناطق روستایی هم، شعرهایی در این خصوص سروده اند، بنابراین این گونه به نظر می رسد که اگر این ازدواج ها محکم نباشد، در مدت کوتاهی با شکست مواجه می شود.


جامعه شناسان دلایل گوناگونی را در این خصوص برمی شمارند. آنان معتقدند رشد علمی و فرهنگی زنان و به دست گرفتن بازار کار و کسب و دیگر موفقیت های اجتماعی در رشد آنان نقش داشته است؛ اما از سوی دیگر، افزایش سن ازدواج و بعد اقتصادی، از مهمترین عوامل چنین پیوندهای زناشویی است.


ازدواج زن با مردی که از خودش کوچکتر است، از دید جامعه شناسان غیر از بُعد اقتصادی، به مسائل عاطفی و احساسی منوط است. برخی جوانان با توجه به بالا بودن درایتی که زن در برخی موارد دارد، ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرند و ترجیح بدهند با زنی ازدواج کنند که حتی تا 10 سال از خودشان بزرگتر است.


بخصوص که در یک سن خاص زن خیلی بهتر می تواند مرد را رام کند. اگر آن زن از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی هم برخوردار باشد که این کار آسان تر انجام می گیرد، زیرا پسرانی که حداقل لوازم زندگی را دارند برای فرار از به دست آوردن این امکانات، ترجیح می دهند چنین ازدواج هایی داشته باشند.


در ازدواجی که مرد بر پایه عشق و یا ثروت خود را راضی کرده است که با زنی بزرگتر از خود ازدواج کند دو حالت پیش می آید: یا زن حاکم خانواده می شود و یا این مرد است که از قدرت برخوردار است. زیرا مردی که با توجه به شرایط اقتصادی زن ازدواج کرده است، برنامه ریزی می کند که چگونه از آن استفاده کند. در چنین شرایطی معمولاً جوان بودن خود را بهانه ای برای اخاذی قرار می دهد و زن نیز کوتاه می آید.


دردسرهای ازدواج با فاصله سنی معکوس

از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند.


حال اگر زنی چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمی شود، این تصور تداعی می شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بی مسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر می کند.


از سوی دیگر، مردی که با زن بزرگتر از خودش ازدواج می کند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند. به همه این موارد سال های محدود فرزند آوری در زنان و نامحدود مردان را از نظر نباید دور داشت.


در مواردی که زن اختلاف سنی زیادی با شوهرش دارد، ممکن است باروری اش به دلایل مختلف به تاخیر افتد و برای همیشه امکان مادر شدن را از دست بدهد.


در شرایطی که شوهرش همچنان نخواهد و یا نتواند امکان پدر شدن خود را از دست بدهد و این موضوع خود عامل تنش های همیشگی این دسته از همسران خواهد شد.


نکته دیگری که در ازدواج‌های با بیشتر بودن سن دختر از پسر مطرح است، عدم تقاضا در روابط عاطفی و هیجانی بویژه روابط جنسی در بین زوجین خواهد بود چرا که اصولا مردان در میانسالی از انرژی بالایی به ویژه در مسائل جنسی برخوردارند و زنان در سنین بالاتر پاسخگوی تمام نیاز مردان نخواهند بود و این تعارضات زناشویی و سرخوردگی در روابط اتفاق می افتد که نتایج آن می تواند باعث شکست در ازدواج، طلاق، ازدواج مجدد یا بدتر از آن باعث روابط خارج از محیط زناشویی شود.


از دیگر مشکلات این گونه ازدواج‌ها عدم پذیرش اقتدار و مدیریت مرد است. در این ازدواج ها به نوعی جابجایی نقش ها اتفاق می افتد. معمولا زنان در این ازدواج‌ها خواسته و یا ناخواسته به دلایل سن بالاتر و داشتن تحصیلات بالاتر نقش مادرانه، توصیه گرانه و نصیحت گرانه پیدا می کنند و این از نظر روانشناختی مخل یک زندگی خوب و خوشبخت خواهد بود.


خوشبخت می شوید اگر...

بهترین و معمولی ترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد، یا حداقل مساوی باشند به عنوان مثال اختلاف سنی یک تا پنج سال باشد و این موضوع دلایل مهمی دارد. این در حالی است که ظاهراً در سال‌های اخیر الگوی اختلاف سنی میان زوج و زوجه تغییر کرده است و به تدریج شاهد ازدواج‌هایی هستیم که زن بزرگ تر از مرد است و این اختلاف سنی به یک تا 3 سال و در مواردی به بیش از این و حتی تا 10 سال هم می‌رسد.


البته یک نکته مهم این است که اگر ازدواج سنجیده و آگاهانه باشد و مولفه‌های دیگری مانند تحصیلات بالا، شغل خوب، خانواده اصیل و معتبر، زیبایی وو.. وجود داشته باشد که بتواند بالاتر بودن سن دختر را بپوشاند، تا دو سال بزرگتر بودن دختر نسبت به پسر مشکل چندانی پیش نمی‌آورد.


شرایط فیزیکی و فیزیولوژی مرد و زن باید در نظر گرفته شود که در افراد مختلف، متفاوت است.

 

همچنین شرایط خانواده‌ها، میزان نفوذ و احاطه خانواده بر فرزند نیز می تواند در این موضوع تاثیر داشته باشد. در پایان به یاد داشته باشید ازدواج زن با فرد سن پایین تر به معنای بدبخت شدن نیست چرا که در مواردی خانواده‌های خوشبخت نیز در میانشان دیده می شود و در مجموع تاکید می شود سن آقا از خانم بیشتر باشد اما اگر نهایتا سایر شاخصه‌ها خوب باشد همسان بودن سن در مواردی اشکال ندارد و در موارد کمتر معمولی که سن خانم بالاتر باشد توصیه می‌شود حتماً از این نوع ازدواج پرهیز شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:50 صبح     |     () نظر

اوایل زندگی ، آنقدر به من علاقه داشت که حتی حاضر نبود ، بدون من غذا بخورد ، علاقه همسرم به حدی بود که روزی چند بار از محل کارش با من تماس می گرفت . نکات فوق ، نمونه ای از جملاتی است که بارها از مراجعان شنیده می شود . آیا شما هم فکر می کنید علاقه همسرتان کم شده است ؟

 

اوایل زندگی ، آنقدر به من علاقه داشت که حتی حاضر نبود ، بدون من غذا بخورد ، علاقه همسرم به حدی بود که روزی چند بار از محل کارش با من تماس می گرفت .


نکات فوق ، نمونه ای از جملاتی است که بارها از مراجعان شنیده می شود . آیا شما هم فکر می کنید علاقه همسرتان کم شده است ؟

یکی از مواردی که موجب بروز آسیب های جدی در ارتباط زوج ها می شود ، این است که یکی از آنها ، یا حتی هر دو طرف ، احساس می کنند ، از طرف همسرشان به آنها بی توجه شده یا علاقه اش کاهش یافته است. فردی که چنین تصوری دارد ، احساس بی ارزشی می کند ، یا حتی احساس امنیت خود را نسبت به زندگی مشترک از دست می دهد . این احساس ، زمانی نقش تخریبی بیشتری پیدا می کند که زن یا شوهری که این نگرش را دارد ، سعی کند رفتار فرد مقابل را با بی توجهی جُُُُُُُُُُُُُُُُبران کند .


بسیاری از افرادی که به همسر خود بی توجهی می کنند ، دلیل رفتاشان را گرفتاری های روزمره ذکر می کنند ، در حالی که اگر ما بدانیم ایجاد ارتباط رضایت بخش با همسر ، موجب می شود در مقابله با مشکلات نیز قدرت بیشتری داشته باشیم ، هرگز محبت خود را از او دریغ نخواهیم کرد .

 

در ادامه ، ذکر این نکته بایسته است که ابراز علاقه در هر دوره ، شکلی متفاوت می یابد . به زبان دیگر ، شاید همسرشما هنوز به شما ابراز علاقه می کند ، ولی شکل آن با گذشته متفاوت شده است . مثلاٌ شاید زمانی که امکان آن فراهم بود ، هر هفته با یکدیگر به تئاتر می رفتید ، ولی شاید امروز دوست دارد با شما بیشتر صحبت کند از سوی دیگر ، یکی از اشتباهات رایج به ویژه در میان زوجهای جوان این است که رفتارهایی را ابتدای ازدواج انجام می دهند که امکان ادامه آن وجود ندارد ؛ مثلاً


وقتی شما و همسرتان با هم در یک ظرف غذا می خورید و این را نشانه عشق به یکدیگر می دانید ، مطمئن باشید این رفتار را در آینده ای نه چندان دور باید ترک گویید ، یا اگر چند بار در روز با همسرتان تماس می گیرید ، ممکن است در وضعیتی قرار گیرید که امکان ادامه این عمل وجود نداشته باشد .
در این حالات ، مشکل از آنجا شروع می شود که زن یا شوهر ، ترک این رفتار را به حساب کم علاقه شدن همسر خود بگذارند.


بنابراین ، توصیه می شود حتماً رفتارهایی را انجام دهید که امکان ادامه آن وجود داشته باشد . این وضعیت گاهی درباره خرید هدایا هم صادق است . به صورتی که افراد معمولا اوایل ازدواج هدایای گران قمیتی به همسر خود می دهند ، در حالی که سالهای بعد ، امکان خرید چنین هدایایی را از دست می دهند ، این نیز یکی از مواردی است که موجب می شود برخی همسران احساس کنند علاقه طرف مقابل به آنها کم شده است .

اگر می خواهید لذت بیشتری از زندگی مشترک ببرید ، حتماً به نکات زیر عمل کنید :
1 - از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید. ابراز علاقه نشانگر میزان دوست داشتن شماست .

2 - نگویید علاقه ام را با رفتارم نشان می دهم . برای ابراز علاقه باید از کلمات استفاده کرد .

3 - هیچگاه اجازه ندهید مشکلات زندگی ، شما را از همسرتان دور کند .

4 - همیشه ابراز علاقه به همسر ، بهترین هدیه به اوست . این هدیه مجانی را از او دریغ نکنید .

 

5 - اگر در ابراز علاقه به همسرتان ناتوان هستید ، یا روش آن را نمی دانید ، حتماً به یک مشاوره امور خانواده مراجعه کنید .


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجید بازیار 92/8/29:: 12:46 صبح     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >